مانند یک کودک ببینید، مانند پیکاسو نقاشی کنید
پیکاسو جایی گفته بود: «چهار سال طول کشید مانند رافائل نقاشی بکشم، اما یک عمر صرف کردم تا مانند یک کودک نقاشی بکشم.»
و حالا پژوهشی که در دانشگاه کالیفرنیا انجام شده، نشان میدهد که چرا این گفته پیکاسو که شگفتی ما را برمیانگیزد، درست است:
شیرخوران دنیای را به شیوه متفاوت با بالغین درک میکنند، آنها حواس مختلف را در ترکیب با هم درک میکنند.
نویسندگان این تحقیق جدید، «کیتی واگنر» و «کارن آر دوبکینز» هستند، آنها دریافتهاند که در دورهای از تکامل مغز که در آن به میزان فراوانی بین سلولهای مغزی ارتباط برقرار میشود، شیرخواران تجربههای حسیای دارند که با تجارب حسی بالغین به کلی متفاوت است.
در این تحقیق پژوهشگران دریافتند که نشان دادن اشکال خاص به شیرخواران میتواند باعث شود که آنها برخی از رنگها را به برخی دیگر ترجیح بدهند.
این تجارت ویژه، شبیه حالتی هستند که در بالغین حسآمیزی یا «سینستیشیا» synesthesia نامیده میشود، در این حالت دو یا چند حس با هم به صورت مخلوط درک میشوند.
پژوهشگران دریافتهاند که این حالت در شیرخواران بین دو تا سه ماه شدت بیشتری دارد و در هشت ماهگی دیگر این حالت از بین میرود.
آدمها به کمک حواس مختلف خود، رسیدگی یک میوه و صدای خطر را درک میکنند و در سطحی دیگر، رایحه و آغوش یارشان، عشق را در آنها برمیانگیزد، آنها همه اینها را به صورت جداگانه درک میکنند، پس شاید برایشان عجیب باشد که بدانند که در مرحلهای از تکامل درکشان به صورت آمیزهای از این حسها بوده است.
گرچه هیچ شیرخواری را پیدا نمیکنیم که برای ما از تجربه حسی متفاوتاش بگوید، اما می توانیم با مطالعه در احوال آدمهای بزرگسالی که حسآمیزی داشتهاند، با دنیای عجیب تا اندازهای دریابیم که درک مخلوط از دنیای پیرامون، چگونه میتواند باشد.
یک متخصص علوم اعصاب به نام دکتر راماچانداران در کتابی با عنوان The Tell-Tale Brain در مورد حسآمیزی نوشته است که این افراد در دنیایی سکونت دارند که بین فانتزی و واقعیت است، آنها رنگها را میچشند، صدا را میبینند، اشکال را میشوند و احساسات را لمس میکنند.
جالب است بدانید که حسآمیزی ، در میان هنرمندان، هفت برابر دیگر افراد دیده میشود. چرا که نه! وقتی بشود که از واقعیت درکی متفاوت داشت و آن را به شیوهای دیگر عرضه کرد یا وقتی بشود که به مانند یک کودک محیط بیرون را درک کرد، میتوان آثاری بینظیر عرضه کرد و طبیعی است که حسآمیزی موهبیتی برای هنرمندان محسوب میشود و خوشایند آنها خواهد بود.
در آثار شاعران فرانسوی نشانگرایی مانند «آرتور ریمباود» و «چارلز بادلیر» میتوان نشانههای حسآمیزی را دید، نقشان سوررئالیستی مانند «مَن رِی» و «مِرِت اُپنهایم» هم در آثارشان داشتن این حس را بروز دادهاند.
اما آیا شواهدی از وجود حسآمیزی در دوره شیرخوارگی را میتوان در بالغینی فاقد این حس زنده کرد؟ افرادی که داروهای توهمزا مثل حشیش و LSD مصرف میکنند، گاه تجربه چنین حالتی را بازگو میکنند، این مطلب نشان میدهد که احتمالا مصرف این مواد باعث بارز شدن حالت از پیش موجودی در آنها میشود.
اما چیزی که ریمباود به صورت زبانی بروز داده بود، دههها بعد توسط نقاشهای سوررئالیست تجلی دیگری یافت، عکس من ری که در آن تن یک زن به مانند یک وسیله موسیقی نشان داده میشود، شاید نشانهای از این امر باشد. مرت اپنهایم، هم زمانی که لذت چشیدن نوشیدنی را از یک فنجان به صورت حس خوب لمس یک جامه خزدار به تصویر کشید و چشایی را در قالب لامسه به ما عرضه کرد، حسآمیزی داشتنس را فاش کرد.
اما موسیقیدانهای زیادی هم بودهاند که حسآمیزی داشتهاند، فرانز لیست موسیقیدان مشهور قرن نوزدهمی مجارستانی زمانی رو به ارکسترش گفته بود که آبی یا بنفش پررنگ بزنند. در وهله اول اعضای کنسرت تصور کردند که او شوخی میکند، اما بعدا دریافتند که این موسیقیدان بزرگ صداها را به صورت رنگ میبیند.
در میان مشاهیری که حسآمیزی داشتهاند حتی میتوان به نام مریلین مونرو، ولادیمیر ناباکف و استیوی واندر هم اشاره کرد. هنرمندان بزرگی که در موردشان گفته شد به یاری حسآمیزی کاری میکردند که پیکاسو، مجبور بود یک عمر برای رسیدن به آن تلاش بکند. اما آیا این توانایی برای ما هم قابل دسترسی است یا فقط نوابغ خاصی به آن دست مییابند؟ گرچه هنرمندانی که حسآمیزی دارند با استفاده از آن به راحتی میتوانند استعارههای درخشانی عرضه کنند، اما حسآمیزی به زندگی آدمهای عادی هم راه یافته است و شاید اصلاحاتی مثل hot که در توصیف زیبایی و جذابیت آدمها به کار میرود یا ترکیب عجیب «جیغ بنفش»، ریشه در همین حسآمیزی داشته باشد.
حسآمیزی به ما تجربه غنیتری از زندگی میدهند، مغزمان را سالم نگه میدارد و در حل مشکلات به ما کمک میکند.
پیکاسو عمری را وقف این کرد که بتواند مانند یک کودک نقاشی کند، کاراکتر شرلوک هلمز گفته بود که: عمرم صرف تلاشی طولانی برای گریز از پیش و پا افتادگی وجود شده است.
در این میان شما در رهگذر عمر، چطور عمرتان را صرف میکنید؟