آموزش خلاق کودک محور
آموزش خلاق کودک محور
آموزش خلاق کودکمحور یک روش هنرورانه است، شیوهاى براى آموزش بهتر و كارآمدتر. در این روش دنیاى بزرگسالى را کنار مىگذاریم و به دنیاى کودکى برمىگردیم. در دنیاى بزرگسالى صداى قوقولى قوقوى خروسها شنیده نمىشود و هفت رنگ پرهاى آنها به چشم نمىآید.
اما در دنیاى کودکى یک خروس با همهى رنگهاى زیبایش دیده مىشود و صداى قوقولى قوقویش همچون آوایى زیبا در ذهن کودک نقش مىبندد و بر زبانش جارى مىشود.
این تفاوت دنیاى بزرگسالان است با دنیاى کودکان. در آموزش خلاق کودکمحور از دریچهى نگاه کودکان به دنیاى پیرامون نگاه مىشود. بنابراین، دنیا با همهى آواها، رنگها و شادىها دیده مىشود.
در روش آموزش خلاق کودکمحور، تنها یک باید داریم:
براى آموزش دادن و آموختن باید دنیاى بزرگسالى را کنار گذاشت و با محور قرار دادن دنیاى کودکى آموزش داد و آموخت.
آموزش خلاق كودك محور نتیجهى تجربهى هزاران سالهى آدمى در زندگى و آموزش و پرورش کودکان است. از دورانى که نهاد رسمى آموزش و پرورش بنیاد گذاشته شد، همواره این صداى بزرگسالان است که شنیده مىشود. روش به کار رفته در این سامانه، روش آموزگار محور است. آموزگار مىگوید و دانشآموز مىشنود و تکرار مىکند. کودکان در آموزش مشارکت ندارند. بنابراین، خلاقیتى هم شکوفا نمىشود. آموزش و پرورش كودكان همواره از زبان و به دلخواه بزرگسالان پیش رفته است. ما مىتوانیم این گونه از آموزش را آموزش غیرخلاق بزرگسالمحور بنامیم.
در این گونه از آموزش، بزرگسالها مىگویند: من بزرگ هستم و نیرومند، كودكان باید به سخن من گوش دهند و دستورهاى من را انجام دهند. آموزش من دستور است و دستور، پرسش و چرا ندارد.
این یک باور دیرین است. باورى که پیشینهى آن به ٢٥٠٠ سال پیش باز مىگردد، هنگامى که ارسطو فیلسوف برجستهى یونانى مىگوید: «ریشههاى آموزش تلخ است، اما میوهاش شیرین است.»
این گونه آموزش که با رنج و ترس همراه بوده است، در فرهنگ ایران پیشنهاى بلند دارد. فریدالدین عطار نیشابورى عارف و شاعر برجستهى ایرانى در ٩٠٠ سال پیش از این، به خوبى رنج و ترس کودک از آموزش بزرگسالمحور را نشان داده است.
کودکى مىرفت و در ره مىگریست کاملى گفتش که این گریه ز چیست
گفـت بر استـاد بایـد خوانـد درس چـون نـدارم یـاد مـىگریـم زتـرس
از این گونه سخنها در تاریخ و فرهنگ ایران بسیار پیدا مىشود. سعدى شاعر برجستهى ایران ٨٠٠ سال پیش از این گفته است:
به خردى درش زجر تعلیم كن
به نیك و بدش وعده و بیم كن
یك دم اندیشه كنید و كودكى را كه شاعر بزرگ از آن سخن مىگوید، در نظر آورید.
چرا باید كودكانمان را در راه آموزش زجر دهیم و تنبیه كنیم.
در دورهى بلندى از تاریخ انسانى، کودکان براى آموختن رنج دیدند. با رخداد انقلاب فرانسه، آموزش و پرورش دنیاى غرب رنگ و رخى دیگر یافت. فیلسوفانى آمدند و از این نوع همراه با رنج و بیم فریاد برآوردند.
ژان ژاك روسو در كتاب «امیل» دربارهى آموزش و كلاس درس مىگوید:
«بدبختانه ساعت درس فرا مىرسد. آه! چه تغییرات بدى در او ایجاد مىشود، فوراً چشمش تار مىشود، نشاط او از بین مىرود. اى شادى، خداحافظ! اى بازیهاى قشنگ خداحافظ! یك آدم موقر و زمخت دست او را مىگیرد و مىگوید: آقا بیا برویم سر درس. از لاى در اتاق كتابهاى او را مىبینیم. كتابهاى او! چه ابزار و اثاث حزنآورى براى این سن. طفلك به ناچار دنبال آموزگار مىرود، نگاهى از روى حسرت به آنچه كه اطراف اوست مىاندازد. دیگانش پر از اشك است، ولى جرات نمىكند جارى سازد و قلبش پر از آه است، ولى جرات نمىكند بركشد.» (امیل / ص ١٧٧)
ژاك ژان روسو از نخستین فیلسوفانى بود كه آموزش همراه با رنج و زجر را محكوم كرد. پس از او بسیارى از آموزشگران بزرگ کوشیدند آموزش خلاق کودکمحور را جایگزین آموزش بزرگسالمحور کنند. بزرگانى همچون پستالوزى، فروبل، هربارت، مونتهسورى، رودلف اشتاینر، جان دیویى و بسیارى نامهاى دیگر كه كوشش كردند آموزش كودكان را همراه و همسو با نیازها و علاقههاى كودكان بسازند.
هاینریش پستالوزى آموزشگر سوئیسى كه در سدهى هژدهم در راه آموزش و پرورش كودكان محروم بسیار كوشش كرد، یكى از معماران بزرگ آموزش خلاق كودك محور است. او بر این باور بود كه آموزش كودكان را باید با مهربانى همراه ساخت و خشونت در آموزش كودكان را محكوم كرد.
جان فریدریش هربارت اندیشهمند برجستهى آلمانى در سدهى هژدهم و نوزدهم كه از سازندگان آموزش خلاق كودك محور است، در آموزش كودكان، همسویى با علاقه و گرایش آنها را یك اصل مهم دانست. علاقهى كودكان پس از بازى و شادى، به داستان و افسانه است. هربارت خواستار كاربرد ادبیات در آموزش شد.
فریدریش فروبل آموزشگر سوئیسى در سدهى نوزدهم از جمله معماران آموزش خلاق كودكمحور بود كه باغچهى كودكان را براى بازى و شادى آنها راه انداخت. باغچهى كودكان جایى است كه كودكان با مهربانى و دوستى، بازى و شادى، پرورش پیدا مىكنند.
ماریا مونتهسورى آموزشگر برجستهى ایتالیایى در سدهى بیستم نیز یكى از سازندگان آموزش خلاق كودك محور است. او براى آموزش و پرورش كودك آزادى را نیاز اساسى مىدانست و در همهى زندگى كوشش كرد كودكان در آزادى آموزش ببینند و پرورش پیدا كنند.
رودلف اشتاینر اندیشهمند تواناى اتریشى در سدهى بیستم، به پیشبرد جریان آموزش خلاق كودكمحور یارى رساند. او نقش بینش درونى در آموزش كودكان را برجسته كرد. راههاى رسیدن به بینش درونى، آرامش، هماهنگى با هستى و گوش دل سپردن به آواها و آهنگهاى طبیعت و هماوایى و هماهنگى، دست افشانى و پایكوبى با آنهاست.
به زبان دیگر شاید بتوان بینش درونى را آن چیزى گفت كه نویسندهى شازده كوچولو بیان كرده است: «آخر آدم بزرگها عدد و رقم را دوست دارند. وقتى كه با آنها از دوست تازه یافتهاى حرف مىزنید هیچ وقت درباره مطالب اساسى چیزى از شما نمىپرسند. هیچ وقت به شما نمىگویند: آهنگ صدایش چطور است؟ چه بازىهایى دوست دارد؟ آیا پروانه جمع مىكند؟ بلكه مىگویند: چند سالش است؟ چند برادر دارد؟ وزنش چقدر است؟ پدرش چقدر درآمد دارد؟ و فقط آن وقت است كه خیال مىكنند او را شناختهاند. اگر شما به آدم بزرگها بگویید: من یك خانه قشنگ از آجر گلى دیدم با گلدانهاى شمعدانى لب پنجرههایش و كبوترهایى روى پشت بامش...» آنها نمى توانند این خانه را در نظر مجسم كنند. باید به آنها بگویید: «من یك خانه صد هزار فرانكى دیدم» تا آنها بگویند: «چه قشنگ» ».
در آموزش خلاق كودك محور بازى یک اصل است!
زیرا کودکان زندگى را با بازى تجربه مىکنند و یاد مىگیرند. بازى انرژىهاى نهفتهى کودک را آزاد مىکند و تجربههاى نو را جایگزین مىسازد. در این روش آنچه آموختنى است با بازى همراه مىشود تا کودک با آزادى و از روى شوق آن را فرا گیرد.
شادى و لذت یک اصل مهم دیگر در آموزش خلاق كودك محور
چون در آموزش خلاق کودکمحور بازى یک اصل است، شادى کودک را نیز برمىانگیزد. کودک از روشى که در آن بازى و شادى باشد، لذت مىبرد. حس لذت، شوق آموختن را در او شعلهور مىسازد. براى رسیدن به شادى و لذت، این کودک است که آموزش بیشتر را درخواست مىکند و آموزگار کارى جز همراهى با او ندارد.
آموزش خلاق كودك محور سادگى را ستایش مىکند!
روشهاى آموزش خلاق کودکمحور ساده است. هر چیز که ساده باشد، روشن است. روشنى اصل دیگر در این شیوه از آموزش است. در آموزش خلاق کودکمحور، کودک از یک جاده پرسنگلاخ گذر نمىکند. او در راهى هموار و به سادگى و آسایش گام برمىدارد.
آموزش خلاق كودكمحور یعنى آموختن در آزادى
آزادى یک اصل مهم در این روش است. به هیچ کودکى نمىتوان فشار آورد که چیزى را یاد بگیرد، مگر آن که خود دوست داشته باشد. براى پرورش و رشد كودكان باید محیطى فراهم آورد كه كودكان در آن احساس آزادى كنند. كودكان در آزادى آموزش است كه معناى آزادى را درك مىكنند و مىآموزند كه مرزهاى آزادى تا آنجاست كه آزادى دیگران را تنگ و بسته نکند.
در آموزش خلاق كودكمحور کنجکاوى کودکان برانگیخته مىشود
كنجكاوى و پرسش در آموزش خلاق کودکمحور، یك اصل است. پرسیدن و پاسخ شنیدن، دنبال كردن و تا گامى دیگر پیش رفتن، کوشش کردن همراه دیگران تا به میوهى هر کارى رسیدن یعنى آغاز کردن تا به پایان بردن، این یک اصل دیگر در آموزش خلاق کودکمحور است.
در آموزش خلاق كودكمحور کودک ایمن است
ایمنى در این روش اصل بسیار مهمى است. گاهى ما بزرگسالان، دبستان و آموزشگاه را با میدان جنگ اشتباه مىگیریم. با خشم فرمان مىدهیم. با فریادهاىمان بر سرکودکان آتش مىباریم و کودکان را وامىداریم با رنگ پریده و نگاه ترسان یاد بگیرند. یاد بگیرند که دوست داشته باشند و به صلح احترام بگذارند. اما آیا فکر کردهایم که پیامهاى صلح و دوستى را نمىتوان با خشم دیکته کرد؟ کودکان براى آموزش نباید در هراس باشند. آنها باید دوستى و ایمنى را پیوسته در صدا و رفتارهاى ما حس کنند. ایمنى تنها در صدا نیست، ایمنى در فضاى آموزشگاه نیز معنا مىیابد.
در آموزش خلاق كودكمحور بر اندیشهسازى تکیه مىشود
در روش آموزش خلاق کودکمحور، اندیشهسازى یک اصل است. آدمى با اندیشه، زندگى خود را مىسازد و همواره آن را بهتر مىکند و پیشرفت مىدهد. اندیشهسازى یعنى انگیزه داشتن براى کشف ناشناختهها، گفتوگو کردن دربارهى ناشناختهها، دلیل آوردن در راه شناختن ناشناختهها، چارهجویى کردن و راههاى کشف نشده را یافتن و ناشناختنى را به مرزهاى شناختنى رساندن و تکرار هموارهى این زنجیره.
آموزش خلاق كودكمحور بر اصل خلاقیت استوار است
اصلهاى نامبرده، راه به جایى نمىبرد، اگر یک اصل مهم نادیده گرفته شود. اصل خلاقیت. خلاقیت یعنى فکر کردن به آن چیزى که نیست، اما مىتواند باشد. در این فکر کردن و اندیشهورزى چیزى ساخته مىشود که نوست و نو بودن نشانهى پیشرفت است. گربهاى که یک شلوارک پوشیده است و دارد کتاب مىخواند در دنیاى واقعى دیده نمىشود، اما فکر خلاق ما مىتواند آن را در دنیاى افسانه و داستان بسازد. خلاقیت همیشه در افسانه و داستان نیست. آن را مىتوان در ساخت هر ابزار و وسیلهاى که ساختهى دست آدمى است، در هواپیما، در تلفن یا در دوچرخه و خیلى چیزهاى دیگر دید.
در آموزش خلاق كودك محور همیار آموزگار است!
آموزگار در کنار کودکان و هماندازهى آنهاست، نه بالاى سر آنها و بزرگتر از آنها. به همین سبب براى دانستن، کودکان ناچار نیستند پاهاىشان را آنقدر بلند کنند تا آدم بزرگها را ببینند. بلکه آموزگار پاهایش را آنقدر کوتاه مىکند که چهره به چهرهى کودکان شود. در این روش همهى صداها بهتر شنیده مىشوند، چهرهها بهتر دیده مىشوند و دستها محکمتر در یکدیگر جاى مىشوند تا اصل مهم دیگر آموزش خلاق کودکمحور که همیارى و مشارکت است، شکل بگیرد.
شیوهى آموزش خلاق كودكمحور، روش به زنجیر كشیدن كودكان نیست. آن گونه كه میشل فوكو فیلسوف برجستهى معاصر مىگوید:
«بزرگسالان كودكان را در مدرسه حبس مىكنند تا انضباط و فرمانبرى از قدرت را به آنها بیاموزند.»
در آموزش خلاق کودکمحور، كودكان آزادند تا با دستها و اندیشه خود، دیوارهاى زندان بزرگسالان را ویران كنند و به جاى آن بوستانى براى بازى و شادى بسازند.
آموزش خلاق كودكمحور آموزش دوستى با مادر زمین است. در این روش، کودکان مىآموزند که زمین مادر همه است، زمین خوراک ما و جانوران و گیاهان را فراهم مىکند، پس باید او را دوست بداریم و آبها، جنگلها و کوهها را پاک نگه داریم و منابع آن را بیهوده از بین نبریم.
آموزش خلاق كودك محور ارزانترین و كمهزینهترین شیوه و روش آموزش است، زیرا كودكان براى آموختن به این روش، داروى تلخ نمىنوشند كه براى بستن دستهاىشان نیرویى زیاد به كار رود، یا به اجبار آنها را پشت دیوارهاى كلاس نگه دارند و نگاهبانانى براى نگهدارى از آنها بگمارند. در این شیوه كودكان خود مىخواهند بیاموزند، پس از بسیارى از هزینههاى روش آموزشى بزرگسال محور غیرخلاق، كاسته مىشود. در آموزش خلاق كودكمحور تنها هزینه، هزینهى تهیهى مواد آموزشى است و این هزینه در برابر آنچه به کودکان مىدهیم، یعنى آموزش با بازى و آسودگى، ناچیز است