خلاقیت

 تعريف خلاقيت :

خلاقيت نوعي توانايي است که در آن فکر،  پاسخ نو ، بديع و ايجاد طرحي با ارزش که از نظر جامعه ارزشمند است .

اجزاي خلاقيت :

 آمابيل ( 1993 ، 1983 ) چارچوبي براي خلاقيت طرح نموده که شامل عناصر و عوامل اصلي خلاقيت است . 1- انگيزه :                                         

     نگرش به کار

      درک فرد از انگيزه ي خود  براي انجام کار

    که هريک بترتيب وابسته به:

الف)  ميزان اوليه انگيزه دروني براي آن کار

ب  )وجود يا فقدان عوامل بيروني مشخص در محيط

ج  ) توانايي هر فرد در کاهش محدوديتهاي محيطي

2- مهارتهاي مربوط به خلاقيت :

     روشهاي شناختي متناسب ؛

     اطلاعات تلويحي و تفريحي ؛       

     روش کار سازنده ؛

که هريک بترتيب وابسته به :

الف) تربيت

ب  ) تجربه در توليد ايده هاي نوين 

ج  ) خصوصيات شخصيتي

3- مهارتهاي مربوط به قلمرو يا موضوع :

     شناخت موضوع

     مهارتهاي تکنيکي

    لازم براي انجام کار       

     استعداد آن موضوع

که هريک بترتيب وابسته به :

الف) توانايي هاي شناختي

ب  ) مهارتهاي حرکتي ، ادراکي ، فطري

ج  ) تعليم و تربيت رسمي و غير رسمي

عوامل و موانع خلاقيت را به دو دسته ي فردي و محيطي ( دروني  و بيروني ) مي توان تقسيم کرد .

عوامل فردي و دروني مربوط به ويژگي هاي فردي و شخصيتي و عوامل محيطي و بيروني مربوط به رابطه فرد با ديگران است .

مهارتهاي خلاقيت با ارزشهاي فکري زير توام است :

1) شکستن عادات (( کنار گذاشتن شيوه هاي قبلي            فکري و استفاده از شيوه هاي جديد ))

2) تعويق قضاوت يا تاخير ارزيابي

3) درک پيچيدگي

4) ادراک توام با خلاقيت يا متفاوت ديدن

5) تفکر وسيع

فرايند حل خلاق مسئله :

مسئله يابي – ايده يابي – راه حل يابي

خلاقيت وقتي مشخص مي شود که کار او در ارتباط با ديگران بررسي شود . به منظور رشد خلاقيت بايد به افراد فرصت تفکر داده شود .

تفکر را به دو نوع تفکر تقسيم مي کنند :

     تفکر همگرا ؛

ارائه ي بهترين پاسخ .

     تفکر واگرا ؛

ارائه ي پاسخها و راه حلهاي جديد که همان خلاقيت است .

نيمکره ي راست مغز بيشتر مربوط به توانايي واگرا است بنابراين بايد توانايي نيمکره ي راست تقويت شود .

رابطه ي هوش و خلاقيت :

عموما اعتقاد بر اين است که وجود هوش در افراد ، خلاقيت را افزايش مي دهد اما تحقيقات چيز متفاوتي را نشان مي دهند . هوش و خلاقيت هر طور که تعريف شوند جدا اما مرتبط با هم در نظر گرفته مي شود . در سال 1950 گيلفورد تمام قدرت خود را بکار بست که به همه بقبولاند زمينه ي اصلي روانشناسي بايد درک پديده ي خلاقيت را مقدم بر همه چيز شمرد و نظريه هاي متداول که آزمونIQ   استعداد خلاقيت را مي سنجند ، اعلام نمايد .

ويژگي هاي دانش آموزان و دانشجويان خلاق:

     دوري از عرف و عادات معمول جامعه و روي آوردن به راههاي ديگر 

     آنها از ابراز وجود و عقيده ي مخالف با ديگران و جامعه هراسي ندارند

     از تحقير و تمسخر ديگران در برابر ايده هاي خود ، ترس ندارند

     علاقمند به ابراز عقيده و خلق ايده هاي نو هستند

     روح پرسشگر و کنجکاو دارند

     به راههاي پذيرفته شده و مقبول اکتفا نمي کنند

     داراي هوش سرشاري مي باشند ، چون يکي از ضروريات خلاقيت ، هوش است ولي افراد با هوش لزوما خلاق نيستند

     تابع و دنباله رو ديگران نيستند و به طور مستقل عمل مي کنند

هوش افراد نابغه بالاتر از 140 است در حالي که افراد خلاق بهره ي هوشي بين100—120 دارند . لزوما هم خلاق ها ، نابغه و سرشار از هوش نيستند .

روشهاي علمي پرورش خلاقيت:    

     داستان گويي و قصه نويسي

     شرح حال نويسي

     امور هنري 

     بيان شرح حال 

     استفاده از روشهاي تدريس متنوع

     ايجاد فرصت براي يادگيري و اکتشاف

     تشويق دستاوردهاي خلاق

خلاقيت از سه عنصر اساسي :

1 ) سيالي :

ارائه ي نظرات مختلف و پاسخهاي متعدد با استفاده از (( بارش مغزي )) . منظور از بارش مغزي اين است که شرايطي فراهم شود که فرد هر چه پاسخ به ذهنش مي آيد و يا نظرات مختلف در مورد يک موضوع را ارائه دهد .

2) انعطاف پذيري :

يعني ايده هاي مختلفي که شخص بيان مي کند همه دريک طبقه نباشد .

3) ابتکار هم باشد :

يعني پاسخهاي فرد تازه و جديد باشد .  

منابع :

      اسبورن . ال . اس ( 1375 ) پرورش استعداد همگاني ابداع و خلاقيت . ترجمه ي حسن قاسم زاده .

      حسيني . افضل السادات ( 1378) ماهيت خلاقيت و شيوه هاي پرورش آن . 

 

 

تهيه و تنظيم کننده :

يلدا پولادي