در سال 1666، اسحاق نیوتن، دانشمند نامدار انگلیسی، کشف کرد که چنانچه نور خالص سفید از یک منشور عبور داده شود، به رنگ‌های قابل رؤیت تجزیه می‌شود. نیوتن همچنین کشف کرد که هر رنگ از یک طول موج منحصر به فرد تشکیل شده و قابل تجزیه به رنگ‌های دیگر نیست. آزمایش‌های بعدی نشان داد که با ترکیب نورها می‌توان رنگ‌های مختلف را ایجاد کرد. برای مثال، نور قرمز در ترکیب با نور زرد، رنگ نارنجی را به وجود می‌آورد. رنگی که بر اثر ترکیب دو رنگ دیگر به وجود آید را ترکیبی می‌گویند.

قشی که  رنگ درتجارب بصری و هنربه عنوان استعاره ای برای بیان احساسات در زندگی ما ایفا می‌کند آن را به موضوعی روشن برای تفکرات فلسفی مبدل کرده است.

به هرحال فهمیدن ماهیت رنگ، علی رغم وجود زمینه های متعدد، مسئولیتی دشوار است که حتی دانستن این که بحث را از کجا باید آغاز کرد نیز مشکل به نظر می‌رسد.

آیا رنگ باید به عنوان یک بخش عینی از واقعیت در نظر گرفته شود یا خاصیتی است از مواد که شبیه شکل یا اندازه است؟یا  اینکه رنگ بیشتر به درد شباهت دارد که فقط از طریق تجربه می‌توان به آن دست یافت. در نتیجه باید به آن به عنوان موضوعی ذهنی نگریست؟

رنگ چيست؟ صفات ويژه هر رنگ خوب ، تركيب رنگها ، بكارگرفتن رنگ ، نقش رنگ در هنر ايران و خواص رواني رنگها. رنگ و نقش آن در هنر رنگ و هنرهاي مصور پيوسته در كنار هم بوده‌اند. هنر مصور بي‌وجود رنگ نمودي ندارد ضمن آنكه هنر مصور هر سرزمين براي خود رنگي ويژه دارد و هر هنرمند ، بنا به مقتضيات و تأثير عوامل پيرامون خود ، ديد مخصوصي در رنگ دارد و رنگهاي بخصوصي را بيشتر بكار مي‌گيرد و چه‌بسا كه از بكار بردن رنگهاي ديگري ، كه مورد علاقه هنرمندي ديگر است ، دوري مي‌كند. و از همين رهگذر شناخت آثار هنرمندان سرزمينهاي مختلف تا حدي ميسر مي‌گردد. رنگ چيست؟ پيش از آنكه به بحث كلي درباره رنگ و هنر بپردازيم لازم است بطور مختصر ببينيم رنگ چيست. از نظر علمي ، رنگ عبارت است از امواج نور كه به كمك حس بينائي تشخيص داده مي‌شود. و يك شعاع نور ، از ارتعاش امواج مختلف طولي و عرضي تشكيل يافته است. اگر شعاعي از نور را از منشور بلوريني بگذرانيم امواج نور ، پس از عبور از منشور ، رنگ‌هاي مختلف طيف نور را به‌وجود مي‌آورد . . . هنگامي كه نور به سطحي مي‌تابد ، اگر اين سطح تمام امواج يا تمام رنگها را بطور مساوي منعكس نمايد چشم اين سطح را سفيد مي‌بينيد. ممكن است اين سطح همه رنگها يا امواج را جذب كند و فقط رنگ سبز را منعكس نمايد ، در اينصورت آن سطح را به رنگ سبز خواهيم ديد. و نيز ممكن است بعضي افراد در برابر رنگ معين كور باشند و يا عده‌اي در برابر تمام الوان ضعف داشته باشند و جهان را فقط به رنگ سفيد و سياه ببينند و احتمالا ً،حد وسط سياه و سفيد ، يعني خاكستري را هم تميز بدهند . براي يك نقاش اطلاع از رنگ ، به‌عنوان يك عامل هنري ، لازم است . . . اگر اين اطلاع چندان علمي هم نباشد به هر حال دانستن مطالبي پيرامون طبيعت نور ، تركيب رنگها ، و رابطه ميان آنها براي هنرمند ضرور است . . . سهل‌تر است كه رنگهاي طيف نور سفيد را ضمن دايره مدرجي نشان بدهيم: از اين رنگها سه رنگ غير قابل تجزيه‌اند كه رنگهاي اصلي ناميده مي‌شوند. اين سه رنگ عبارتند از: آبي ، قرمز و زرد. اگر رنگهاي اصلي تركيب بشوند رنگهاي تركيبي يا فرعي به‌وجود مي‌آيند: تركيب آبي و زرد ، رنگ سبز را به‌وجود مي‌آورد – تركيب زرد و قرمز ، رنگ نارنجي ، و تركيب قرمز و آبي رنگ بنفش را نتيجه مي‌دهد – اگر تركيب رنگها را ادامه بدهيم ، عده بيشماري رنگ به‌وجود مي‌آيد. به دايره‌اي كه نمودار رنگهاست نگاه كنيد ، مي‌بينيد كه رنگ قرمز مقابل سبز قرار دارد و رنگ نارنجي مقابل آبي است ، رنگهاي مقابل هم را رنگهاي متمم يا مكمل مي‌گويند –  اگر رنگهاي تكميلي به هم آميخته گردند ، تندي يكديگر را خنثي مي كنند و اگر آنها را به مقدار مساوي با هم مخلوط كنند ، نتيجه يك رنگ اگر رنگهاي مكمل كنار يكديگر يا مقابل هم قرار بگيرند يكديگر را عميق‌تر جلوه مي‌دهند و در نتيجه ، تضاد شديد و يا درخشش را القاء مي‌كنند. رنگهاي نزديك به هم بر روي دايره رنگها ، رنگهاي مجاور ناميده مي‌شوند ( مانند رنگ‌هاي آبي و آبي متمايل به سبز و خود سبز ). تقارب اين رنگها ايجاد هم‌آهنگي مي كنند . . . اما بايد دانست كه فقط ارتباط رنگها مطمح نظر نقاش نيست. هر رنگ سه صفت يا خاصيت ويژه دارد كه عبارتند از : خود رنگ Couleur ارزش Valeur و شدت Intensité غرض از خود رنگ نامي است كه به رنگ داده اند مانند: آبي –  قرمز –  فيروزه اي – نارنجي و غيره. ارزش عبارت است از مقدار نوري كه بر طبق قواعد سايه و روشن به رنگي تابانيده‌اند ، اين نور از روشني آغاز مي‌شود و به تيرگي ختم مي‌گردد ، مانند سبز روشن ، سبز كمرنگ ، سبز تيره. شدت ، يعني قوت و ضعف رنگ ، يعني به حد اشباع رسيدن رنگ ، يا خلاف آن ، مانند: زرد تند و زرد بسيار ملايمرنگهاي سرد و گرم « . . . خاصيت مهم ديگر كه مورد توجه (نقاشي) مي‌باشد ، سردي يا گرمي رنگ است. نارنجي و رنگهاي نزديك و مجاور آن ، رنگهاي گرم ناميده مي‌شوند آبي ، و رنگهاي مجاور آن ، رنگهاي سرد و سبز در كنار زرد رنگي است گرم و در كنار آبي رنگي سرد. بعلاوه سردي وگرمي رنگي باعث مي‌شود محرك ، و يا خاموش ، جلوه كند. حروف قرمز رنگ روي يك صفحه اعلان ، برجسته و محرك به‌نظر مي‌آيند. بنابراين رنگ بالشخصه مي‌تواند عمق را نمايش دهد ، و اين خاصيت باعث شده است كه براي تزئينات داخلي بنا ، رنگ را برحسب هدفي كه دارند بكار ببرند ، يعني ، مثلاً براي آنكه وسعت و فضاي بيشتري را القاء كنند ، ديوارها و سقف‌ها را به رنگهائي در مي‌آورند كه ما آنها را رنگهاي خاموش مي‌ناميم. تركيب رنگها در رنگ نيز مانند خط و سايه و روشن موضوع مهم ، هم‌آهنگي و ارتباط ميان رنگهاست – نقشي كه با رنگ‌هاي نزديك به هم رنگ‌آميزي شده است يك نوع احساس آرامش و هم‌آهنگي را بر مي‌انگيزد ، ممكن است چنين نقشي به نظر ضعيف و‌ بيرنگ بيايد ، در اينصورت ، رنگ مكمل لازم است تا تضادي ايجاد نمايد و زندگي و جنبش را برساند . . از طرف ديگر اگر نقشي از رنگهاي مكمل تركيب يافته باشد غالباً براي تعديل خشونتي كه از تركيب رنگهاي مكمل به‌هم بكار برد ، بنابراين ، تركيب رنگها ، موجب شدت و ضعف موضوع‌ها (يا تم‌ها) مي‌شود. انتخاب رنگ به شخصيت هنرمند و موضوعي كه در دست تهيه دارد بستگي دارد – براي بيان هر انديشه‌اي رنگي مناسب است – براي نمايش يك موضوع آرام ، نمي‌توان محرك بكار برد ، و از تضاد رنگهاي مكمل استفاده كرد، . . . و همچنين براي يك موضوع محرك ، نمي‌توان از هم‌آهنگي رنگهاي سرد و آرام استفاده کرد.. . . بكار گرفتن رنگ از روي سفالهاي نقاشي شده و نقاشيهائي كه از ديوار غارهاي پيش از تاريخ بدست آمده‌است مي‌توان حدس زد كه انسان رنگ را از دوران شكارچي‌گري به اين‌طرف بكار برده و به وسيله رنگهائي كه با يك نوع چربي آميخته شده‌اند ، ديوارهاي غارهاي محل سكونت خود را نقاشي نموده‌است. البته اين دليل اين نيست كه انسان پيش از اين دوران رنگ را نمي‌شناخته بلكه بايد گفت كه بشر از همان روزهاي نخستين زندگي ، از روزهائي كه هنوز در ميان شاخ‌وبرگ درختان زندگي مي‌كرده ، رنگ را مي‌شناخته و آنها را تشخيص مي‌داده است و گاهگاه با مواد رنگي ، مانند گلها و خاكهاي رنگي كه بدست مي‌آورده بدن و سر و صورت خود را رنگين مي‌كرده است. اين رنگ‌آميزي بدن ممكن است به تقليد از رنگ حيوانات و پرندگان و براي هم‌آهنگ ساختن خود با محيط و طبيعت باشد و يا براي ارضاي زيبا‌پرستي زيرا كه گروهي از دانشمندان عقيده دارند كه بشر از نخستين روزهاي زندگي تحت‌تأثير زيبائي‌هاي طبيعت زيبا‌پرست شده‌است. بنابراين هنگاميكه بشر به داخل غارها پناهنده مي‌شود چون مدتها به رنگهاي گوناگون و زيباي طبيعت خو گرفته بوده‌است به كشيدن نقش حيوانات مورد علاقه خود مي‌پردازد و گاه بسياري ماهرانه و استادانه نقش مي‌آفريند. رنگهائي كه درپاره‌اي از نقاشي‌هاي ديوار غارها بكاررفته ، هنوز بعد از هزاران سال ، جالب توجه جلوه مي‌كند. اين نقوش صرفنظر از مسئله رنگ ، از جهات گوناگون ديگر نيز قابل بررسي است زيرا كه بخشي از راز زندگي انسانهاي پيش از تاريخ را آشكار مي‌سازد. هنگامي‌كه انسان پيش از تاريخ ، بعد از گذراندن دورانهاي گردآوري خوراك و شكار ، وارد دوره كشاورزي و شهرنشيني مي‌گردد ديگر كاملاً با رنگ و انواع آن آشنا است و به ر‌از ساختن رنگ و يا استخراج و بدست آوردن رنگهاي گوناگون پي‌برده است و با اين آمادگي به ساختن سفال و نقاشي روي آنها مي‌پردازد. از آن پس ، رنگ ، بطور وسيع و دامنه‌دارتري ، در زندگي انسان وارد مي‌شود و با تكامل انسان ، تكامل مي‌يابد و پيشرفت مي‌كند. بعدها با گسترش هنرهاي ديگر رنگ در هر هنري وارد مي‌شود و جلوه‌گري مي‌كند و بافندگي و معماري و صنايع گوناگون ديگر را در بر مي‌گيرد و بتدريج در تشخيص سرزمين‌ها از يكديگر رنگ يك عامل شناسائي مي‌شود زيرا كه رنگهاي موجود در هر سرزمين و رنگهائيكه هنرمندان هر ناحيه از تركيب و آميختن آنها با يكديگر بدست مي‌آورند با هم تفاوت دارد. ساليان دراز تا نزديك به روزگار ما ، رنگها يا رنگهاي معدني بود يا گياهي و بيشتر اوقات خود هنرمند رنگ دلخواه خود را شخصاً مي‌ساخت و آماده مي‌كرد اينگونه رنگها اصالت بيشتري در معرفي هنر و هنرمند دارد زيرا با بكاربردن رنگهاي گوناگون براي مصارف مختلف كه در دسترس همه قرار دارد بسياري از هنرهائي كه با رنگ سروكار دارند اصالت زيبائي خود را تا اندازه‌اي از دست داده‌اند. رنگ در هنر ايران رنگ در هنر ايران جلوه‌اي خاص و مقامي ارزشمند دارد. هنرمند ايراني ، در دوره‌هاي رواج هنرها ، در گزينش رنگ دقت و سليقه‌اي خاص بكار برده و مي‌شود گفت كه بيشتر هنرمندان سرزمين ما ، رنگ را آگاهانه برگزيده‌اند ومي‌دانسته‌اند كه كدام رنگ را در كجا به كار ببرند حتي در بعضي دوره‌ها پاره‌اي از هنرمندان در آثار خود از رنگهاي غير‌عادي استفاده كرده‌اند ، كه البته گاهي همين گزينش‌هاي غير‌عادي زيبائي خاصي به آثار هنري داده و گذشته از آن باعث شناسائي راحت و آسوده اين آثار هنري گرديده‌است. ايرانيها ، از زمانهاي بسيار كهن ، پيوسته به رنگهاي روشن و درخشان توجه و علاقه داشتند و گرايش آنها به رنگهاي روشن و زيبا باعث زيبائي آثار ايراني گرديده است. رنگ آبي از رنگهائي است كه در هنر ايران ، بطور‌كلي در همه شئون زندگي ايراني ، جلوه‌گر است و مردم سرزمين ما در بكاربردن رنگ آبي و گروه رنگهاي وابسته بدان علاقه زيادي داشته‌اند. پيداست كه گذشته از تأثير آسمان آبي ايران در بكارگرفتن رنگ آبي ، هنرمندان ايراني به جنبه‌هاي رواني رنگها ،از آن جمله رنگ آبي ، آگاهي كامل داشته مي‌دانستند كه آبي رنگي است آرامش‌بخش. در اينجا لازم است مختصري هم به خواص رواني رنگها اشاره بشود. خواص رواني رنگها امروزه با مطالعات دانشمندان خواص رواني رنگها تا حدي آشكار شده است و حتي در پاره‌اي از موارد از رنگها براي مداواي بيماران رواني استفاده مي‌كنند و يا آنكه با مطالعه و بررسي رنگ تابلوهاي نقاشي و ديگر آثار هنري بيماران رواني ، پي به نوع و شدت و ضعف بيماري آنان مي‌برند. بنابراين اگر مجموع رنگ‌هاي آثار هنري يك قوم يا يك ملت و سرزمين بدقت مورد مطالعه وبررسي قرار گيرد مسلماً مي‌توان از نحوه انديشه و فعل و انفعالات رواني آنان آگاه شد.

شاید هم رنگ چیزی است شبیه به زمان  كه تا وقتی به آن می‌اندیشیم واقعی به نظر می‌رسد، اما سرانجام آن‌را به عنوان یک خطای حسی به کناری می‌گذاریم؟ اگر رنگ بیشتر شبیه اندازه و شکل است می‌توان يک توضیح علمی برای آن داشت.

روش های مختلفی برای این کار وجود دارد : اینکه رنگ را چیزی در نظر بگیریم که فقط ترکیب پیچیده ای از بافت اصلی را تشکیل می‌دهد؛ بخشی که دارای طول موج های مشخص است؛ یا این که رنگ يک حالت است که باعث می‌شود ما چیزی را تجربه کنیم.

اگر رنگ مشابه حس درد است و آن را فقط از طریق تجربه حسی می‌توان دریافت، ماهیت تجربه رنگ چیست؟ به عنوان مثال تجربه رنگ قرمز با رنگ آبی چه تفاوتی دارد؟ و سرانجام اگر رنگ صرفا يک خطای حسی است، چگونه ما آن را با این گستره وسیع مورد استفاده قرار می‌دهیم و چگونه است که یک حس غیر واقعی این قدر برای ما واقعی و پراهمیت جلوه می‌کند؟

این سوالات نمونه پرسش هایی هستند که درباره رنگ مطرح شده است؛ مواردی که تلاش ما پاسخ دادن به آنهاست. البته این آغاز ماجراست. فقط یک دانشمند یا فیلسوف نیست که به ماهیت رنگ می‌اندیشد.

توضیحاتی درباره رنگ توسط نژادشناسان، هنرمندان و فیلسوفان علاقه مند به متافیزیک و افراد دیگر ارائه شده است. این که تبیینات آنان چیست و چگونه با هم هماهنگ می‌شود، فلسفه را به دانشی جذاب بدل می سازد. مثل همیشه بحث باید از جایی آغاز گردد، اما پایانی برای آن نیست.

رنگ و متافیزیک

سوالات فلسفی مطرح شده درباره رنگ فقط منشأ علمی ندارند. برای شروع در نظر بگیرید که ما چه محتوایی را برای بیان رنگ اشیا به کار مي‌‌بریم. آیا رنگ یک ماده و یک خاصیت اساسی، یک حالت و یا ترکیبی از ویژگی های ابتدایی آن است؟ اجازه دهید قدری تأمل کرده و درباره خود رنگ پرسش‌هایی مطرح کنیم.

در نگاه اول، خود رنگ چیست؟ این کیفیت (رنگ) که می‌تواند خصوصیت یک جسم، ویژگی یک احساس و مانند آن باشد چه اهمیتی دارد؟ هم چنین می‌توان این سوال را مطرح کرد: کیفیت یعنی چه؟ رنگ یک جسم با ویژگی های صوتی آن چه تفاوتی دارد؟ اگر ما توجه خود را فقط برروی یک رنگ متمرکز کنیم، مسئله مشکل تر خواهد شد.

این پرسشها را در نظر بگیرید: اساس رنگ قرمز چیست؟ قرمز و آبی چه تفاوتی دارند؟ ما چگونه می‌توانیم قدمی در راه پاسخ دادن به این سوالات برداریم؟ در اين جا تلاش های انجام شده در این زمینه را بیان مي‌کنیم.

شکاکیت گرایی در رنگ

در هنگام مواجهه با سوالاتی مانند« اساس رنگ قرمز چیست؟» باید با اشاره به يک جسم قرمز رنگ یا به کمک استعاره به آن پاسخ داد. استعارات نیز تا اندازهای حس رنگ قرمز را منتقل می‌کند، امادرباره ماهیت آن چیز زیادی به دست نمی‌دهد.آیا روش بهتری وجود دارد که بتوان ماهیت رنگ های منحصر به فرد را توضیح داد؟ آیا می‌توان کلیت رنگها را با جملات نغز ارضا کننده فلسفی بیان کرد؟

در نگاه اول، مسئله این است که ما به خصوصی و ذهنی تلقی کردن رنگ  قرمزی که ادراک می‌کنیم تمایل داریم. استفاده از رنگ قرمز، آبی و زرد ما را از طریق تجربه حسی به يک نقاشی جذب می‌کند که البته چنین تجربه ای  توصیف پذیر نیست.

از آن جا که بیان چگونگی درد مشکل  ـ ونه غیرممکن ـ  به حساب می آید، ممکن است بیان چگونگی تفاوت رنگ آبی و قرمز نیز تقریبا دشوار به نظر برسد. بنابراین بهتر است که شکاکیت گرایی در رنگ تاییدی بر دیدگاه توصیف ناپذیری رنگ در نظر گرفته شده و به بیان محاسن آن بپردازیم.

همان طور که گفتیم یک دلیل برای اثبات توصیف ناپذیری رنگ ناشی از این باور است که ماهیت رنگ فقط از طریق تجربه شخصی عیان می‌شود.اگر عامه مردم از زبان ـ به ویژه زبان رنگ ـ  برای بازگویی اتفاقات و یادگیری استفاده کنند، می‌توان صفت «فراگیر» را برای توصیف آن به کار برد.

اما چگونه می‌توان ماهیت ذهنی و ظاهرا خصوصی رنگ را با کلیت متقابل و عمومی زبان وفق داد؟ از نظر شکاکیت گرایی چنین ارتباطی امکان پذیر نیست. در نتیجه ما ازرنگ در وحدانیت و تصنیف ناپذیری مشابه درد است. شگفت انگیزتراین که حتی اگر افراد رنگی راـ مثلا رنگ قرمز ـ  یکسان تجربه کنند  یا اگر یک  ویژگی که من آن را بانام قرمز درک مي کنم شما بانام سبز ادراک کنید، هردوی ما کلمه «قرمز» را برای نامیدن آن به کار خواهیم برد.

این گونه شکاکیت گرایی در رنگ عبارت«طیف وارونه » را برای ما تداعی می‌سازد. اشتباه ترین باور، این است که ما ادراک خود از رنگ را به طورکلی متفاوت با دیگران در نظر بگیریم.

با این وجود، هنوز هم از ماشین های آتش نشانی برای اشاره به رنگ قرمز و از موز برای اشاره به رنگ زرد استفاده می‌کنیم که دراین صورت فقط از اندوخته های خود بهره جسته و برای همیشه از توصیف آنچه که واقعا تجربه کرده ایم محروم خواهیم بود.

حال چگونه می‌توانیم خود را از این تفکر اشتباه رها سازیم؟ یک راه این است که دوباره به نقطه شروع بازگردیم؛ بویژه به این نکته که دیگر برای توصیف رنگ قرمز، نمونه ای برای اشاره کردن یا استفاده از استعاره وجود ندارد.

برخی افراد نیز برای بیان ماهیت متافیزیکی رنگ از روش «یافتن ویژگی های باطنی هر رنگ منفرد به عنوان حاصل ارتباط آنها با رنگ های دیگر » ، استفاده کرده اند. این روابط به نام ارتباطات درونی شناخته شده اند که بحث را در همین زمینه ادامه می‌دهیم.

رنگ و ارتباطات درونی

در ابتدا باید ارتباطات درونی را از مواردی که به ارتباطات خارجی مشهورهستند تمیزداد. روابطی که هیچ نقشی در شکل گیری آنچه که هستند ندارند، ارتباطات خارجی نامیده می‌شوند.

به عنوان مثال یک لیوان آب به طور خارجی به میز وابسته است. ارتباط « بالای چیز دیگری بودن» خارجی است. چون بخشی از ماهیت میز یا لیوان به این ارتباط وابسته نیست. اگر ارتباط لیوان و میز قطع شود، تغییری در ماهیت آنها ایجاد نخواهد شد. چون این دو جسم به يکدیگر از نظر ماهیتی و هویتی وابسته نیستند، این ارتباط خارجی است.

در مقابل، ارتباطات داخلی قرار گرفته اند که در ماهیت و طبیعت مواد مرتبط نقش دارند. بدون این ارتباط مشخص، جوهر وجودی آنها چیزی به جز آن چه که اکنون هست خواهد بود.

این جمله به این معناست که ماهیت رنگ های منفرد به رنگ های دیگر ـ  و حتی به انواع دیگری از همان رنگ ـ  وابسته است.برای مثال نارنجی به قرمز و به طریق منحصر به فردی به زرد مرتبط است.

بنابراین این ارتباط ـ  وهم چنین تاثیرات دیگری که رنگ نارنجی از سایر رنگ ها می‌پذیرد ـ  باعث می‌شود که نارنجی رنگی باشد که واقعا هست. هیچ رنگ دیگری این ارتباطات ویژه را ندارد؛ بنابراین هیچ کدام نمی‌توانند نارنجی باشند.

هم چنین اگر رنگ نارنجی این روابط را با رنگ های دیگر نداشته باشد، دیگر نارنجی نخواهد بود. (مثال دیگر ارقام هستند: اگر عدد دیگری به جز عددی که ميا ن 6 و 8 قرار دارد مد نظر ماباشد مسلما آن عدد 7 نخواهد بود.

پس اگر بخواهیم راجع به یک رنگ خاص صحبت کنیم باید مجموعه روابط آن با دیگر رنگ ها را نیز درنظر بگیریم. ماهیت این ارتباطات میان رنگی چیست؟ به طور انتزاعی این روابط فقط رنگ ها را در بر می‌گیرند و برروی آنها تاثیر می‌گذارند. به عنوان مثال رنگ نارنجی ما بین زرد و قرمز قرار گرفته است، درحالی که رنگ سبز مابین آبی و زرد است و… چنین ارتباطاتی وجود یک رنگ را ممکن می سازد.

ما می‌توانیم با استفاده از این روابط پیچیده، ساختار منطقی موجود در میان سایر رنگ های مجموعه را بیابیم. طرح های متعددی تا به امروز پیشنهاد شده اند که با استفاده از آنها می‌توان ساختار رنگ های مختلف را برروی يک مخروط دو بعدی رسم کرد. (امروزه می‌توان تفاوت های رنگ های گوناگون را از طریق بررسی طرح های مارپیچ آن مورد بحث قرار داد. رنگ برروی يک  مخروط به شکل يک پلکان مارپیچ طراحی شده و هر گام، با يک حرکت بر روی پلکان مشخص می‌شود.

پذیرش ارتباطات درونی، با باور های مردم عادی کمی متناقض است. هررنگ خاص به دلیل خاص بودنش از جایگاه خاصی در نمودار رنگ ها برخوردار است. به عبارت دیگر چون هر رنگ در نمودار رنگ ها جایگاه ویژه ای دارد، يک رنگ خاص و مستقل درنظر گرفته مي‌شود.

پس رنگ ها به دلیل این ارتباطات، خاصیت ذاتی مخصوص به خود را دارا هستند که با این جمله که منشأ ارتباطات بین رنگ ها ویژگی های ذاتی آنهاست کاملا در تناقض است. .ولی چه چیزی می‌تواند از گفتن این که « قرمز به دلیل دارا بودن ویژگی های باطنی خاص خود قرمز است» ساده تر باشد؟ آیا ما این نکته مهم را فراموش نکرده ایم؟ آیا ما از طبیعت باطنی رنگ و بنابراین مهم ترین ویژگی آن چشم نپوشیده ایم؟

پاسخ این است که نقش ارتباطات درونی به عنوان منشا روابط آن با سایر رنگ ها برای ایجاد يک رنگ خاص ثابت شده است. اما این اصل روابط بین رنگ ها را چه از نظر مفهومی و چه از نظر وجودی مقدم بر ویژگی های ذاتی آن قرارنمی‌دهد. مقصود ما این است که يک رنگ به خاطر آنچه که هست از ارتباطات ویژه ای برخوردار است.

وابستگی این روابط به یکدیگر بسیار زیاد است و ارتباط و وابستگی نیز در يک جهت حرکت مي‌‌کنند. در نتیجه ما می‌توانیم ادعا کنیم که به ماهیت ذاتی رنگ توجه کافی مبذول داشته ایم.

با این حساب ، سرانجام پاسخی برای سوالات شکاکیت گرایی در رنگ یافتیم. در حقیقت ما چیز های زیادی برای گفتن درباره رنگ داریم. اگرچه برای توصیف يک رنگ نیازمند استفاده از رنگ های دیگر هستیم، اما برای انجام دادن این مهم پارا فراتر از اشاره کردن به یک شیءیا بهره گیری از استعاره گذاشته ایم.

ما می‌توانیم چیستی يک رنگ را از طریق اشاره به روابط آن با رنگ های دیگر، ارتباطات موجود در خود رنگ، ویژگی های خود رنگ که این ارتباطات را ممکن می‌سازند و روابطی که منشا برخی خاصیت ها هستند، بیان کنیم. اگرحتی  این دلایل هم  شک شما را برطرف نمی‌کند، باید در امکان اقناع چنین شکی تردید کرد.

آیا تجربه رنگ یک امر فراگیر است؟

آخرین مبحثی که در این مقاله به آن پرداخته می‌شود عمومیت تجربه رنگ هاست. ما با این نظریه که همه ما رنگ ها را یکسان درک می‌کنیم؛ یعنی امکان تجربه طیف وارونه، مواجه شده ایم.

نظریه بعدی، ابهام  در ارتباط موجود بین ادراک و زبان حاصل می‌شود. يک طرح مهم در پشت پرده این نظریه، پیدایش و گسترش این دیدگاه است که تجربیات مفهومی ما تحت تأثیر زبان واقع می‌شوند.

این دیدگاه مبحث مهمی در فلسفه مدرن (IIWW)تلقی می‌شود و توصیف آن در این مقال نمی گنجد. ما می‌توانیم افراد را بااین نظریه که بحث برانگیزهم نیست روبه رو کنیم: « آشنایی ما با يک مفهوم، آنچه می‌بینیم را تحت تاثیر قرار می‌دهد.»

ساده ترین مثال این است: چیزی که یک فیزیکدان با استفاده از وسایل پیشرفته در آزمایشگاه می بیند، با آن چه که یک فرد عادی درهمان شرایط مشاهده می کند کاملا متفاوت است.» در این صورت،  مفاهیم مختلف نقش مهمی را درآن چه که ما می بینیم ایفا می‌کنند.

حال به مثال مشکل تری می پردازیم:  این که افراد با فرهنگ ها و زبان های مختلف، تجربه يکسانی از جهان دارند. آیا منابع زبانی مختلف باعث می شود که آنها جهان متفاوتی را تجربه کنند؟ پذیرش این نظریه زیاد مشکل نیست.

اکنون در خاتمه بحث به این سوالات دقت کرده و آن را به تجربه رنگ مرتبط سازید: آیا افرادی که زبان های مختلفی دارند و کلمات متفاوتی ر ابرای نامیدن رنگ ها به کار می برند، جهان اطراف خود و رنگ های موجود در آن را متفاوت از دیگران می بینند؟

بعضی از رنگ‌ها، مثل زرد و ارغوانی، در صورت ترکیب شدن، همدیگر را خنثی می‌کنند و نور سفید می‌سازند. این رنگ‌ها را نیز رنگ‌های مکمّل می‌نامند تاثیرات رنگ‌ها از نظر روان‌شناسی با وجودی که اثر رنگ‌ها تا حدودی ذهنی است و در مورد اشخاص مختلف فرق می‌کند امّا برخی از تاثیرات رنگ‌ها دارای معنی یگانه‌ای در سراسر جهان هستند. رنگ‌هایی که در طیف رنگ‌ها در ناحیه قرمز قرار دارند به عنوان رنگ‌های گرم شناخته می‌شوند که این دامنه‌اش از احساسات گرم و صمیمانه تا احساس خشم و عصبانیت متغیر است. رنگ‌هایی که در ناحیه آبی طیف قرار دارند، رنگ‌های سرد نامیده می‌شوند و شامل آبی، ارغوانی و سبز هستند. این رنگ‌ها معمولاً آرامش بخشند امّا گاهی نیز ممکن است احساس غمگینی و بی‌تفاوتی را به ذهن آورند. روان‌شناسی رنگ‌ها به عنوان روش درمان در برخی از فرهنگ‌های قدیمی، از جمله مصری‌ها و چینی‌ها، از رنگ‌ها برای درمان استفاده می‌شده است. این کار که گاهی به آن نور درمانی یا رنگ شناسی نیز گفته می‌شود هنوز هم به عنوان روش درمان جایگزین مورد استفاده قرار می‌گیرد. در این روش: * از رنگ قرمز برای تحریک بدن و ذهن و افزایش تمرکز استفاده می‌شود. * از رنگ زرد برای تحریک اعصاب استفاده می‌شود. * از رنگ نارنجی برای بالا بردن سطح انرژی استفاده می‌شود. * از رنگ آبی برای کاهش درد و تسکین بیمار استفاده می‌شود. * از رنگ نیلی برای تسکین ناراحتی‌های پوستی استفاده می‌شود. اغلب روان‌شناسان به رنگ درمانی به دیده شک و تردید می‌نگرند و می‌گویند که درباره تاثیرات احتمالی رنگ‌ها اغراق شده و رنگ‌ها در فرهنگ‌های مختلف، معانی متفاوتی دارند. پژوهش‌ها نشان داده‌اند که در بسیاری از موارد، تاثیرات رنگ‌ها در تغییر حالت افراد، تاثیراتی زودگذر و موقتی بوده است. برای مثال، قراردادن افراد در اتاق آبی ممکن است در ابتدا احساس آرامش در آن‌ها به وجود آورد امّا این اثر پس از آن که آن‌ها آرامششان را بازیافتند، به تدریج کاهش خواهد یافت. روان‌شناسی رنگ‌های مختلف 1- روان‌شناسی رنگ سیاه * سیاه تمام نورها در طیف رنگ‌ها را جذب می‌کند. * سیاه معمولاً به عنوان نماد ترس یا شیطان مورد استفاده قرار می‌گیرد امّا به عنوان نشانگر قدرت نیز شناخته می‌شود. از رنگ سیاه برای نشان دادن شخصیت‌های خطرناک مثل دراکولا و یا جادوگران استفاده می‌شود. * رنگ سیاه در بسیاری از فرهنگ‌ها برای مراسم سوگواری مورد استفاده قرار می‌گیرد. این رنگ همچنین نشانگر غمگینی، جذابیت جنسی و رسمی بودن است. * در مصر قدیم، رنگ سیاه نشانگر زندگی و تولّد دوباره بود. * رنگ سیاه معمولاً به دلیل لاغر نشان دادن در نمایش‌های مد مورد استفاده قرار می‌گیرد. 2- روان‌شناسی رنگ سفید * رنگ سفید، نماد معصومیت و پاکی است. * رنگ سفید می‌تواند در انسان احساس فضای بیشتر به وجود آورد. * رنگ سفید معمولاً نشانگر سرما، پاکیزگی و آرامش است. اتاقی که کاملاً به رنگ سفید نقاشی شده باشد ممکن است جادار و بزرگ به نظر آید امَا خالی و سرد است. بیمارستان‌ها و کادر پزشکی از رنگ سفید برای ایجاد حس پاکیزگی استفاده می‌کنند. 3- روان‌شناسی رنگ قرمز * رنگ قرمز، رنگ گرمی است که برانگیزاننده هیجانات قوی است. * رنگ قرمز، نشانگر عشق، حرارت و صمیمیت است. * رنگ قرمز، به وجود آورنده احساس شور و هیجان است. * رنگ قرمز، تحریک کننده احساس خشم و عصبانیت است. * 4- روان‌شناسی رنگ آبی * آبی، رنگ مورد علاقه بسیاری از مردم و محبوبترین رنگ در بین مردان است. * رنگ آبی، احساس آرامش را به ذهن می‌آورد و معمولاً نشانگر صلح، امنیت و نظم است. * رنگ آبی، می‌تواند احساس غم، درون‌گرایی یا گوشه‌گیری را در بعضی افراد به وجود آورد. * رنگ آبی معمولاً برای دکور دفاتر مورد استفاده قرار می‌گیرد زیرا تحقیقات نشان داده است که افراد در اتاق‌های آبی کارآیی بیشتری دارند. * رنگ آبی با وجودی که از محبوبترین رنگ‌هاست امّا یکی از رنگ‌هایی است که کمترین اشتها را بر می‌انگیزد. در برخی از برنامه‌های کاهش وزن توصیه می‌شود که غذای خود را در بشقاب‌های آبی بکشید. رنگ آبی به ندرت به صورت طبیعی درخوراکی‌ها وجود دارد. همچنین رنگ آبی غذا معمولاً به عنوان نشانه فاسد بودن و یا سمّی بودن آن در نظر گرفته می‌شود. * رنگ آبی می‌تواند باعث کاهش ضربان قلب و حرارت بدن گردد. 5- روان‌شناسی رنگ سبز * رنگ سبز، رنگ سردی است که نماد طبیعت است. * رنگ سبز، نشانگر آرامش، خوشبختی، سلامتی و حسادت است. * پژوهشگران دریافته‌اند که رنگ سبز می‌تواند باعث افزایش قابلیت خواندن گردد. برخی از دانش‌آموزان و دانشجویان با قراردادن یک برگه شفاف سبز رنگ بر روی صفحه کتاب، می‌توانند مطالب را با سرعت بیشتری از حدّ معمول بخوانند و درک کنند. * رنگ سبز، از دیر باز نماد باروری بوده و در قرن پانزدهم برای لباس عروسی به کار می‌رفته است. * از رنگ سبز در دکوراسیون به دلیل اثر آرام بخشی آن استفاده می‌شود. * رنگ سبز باعث کاهش استرس می‌شود. کسانی که در فضای کاری سبز رنگ کار می‌کنند، کمتر دچار دردهای دستگاه گوارش می‌شوند. 6- روان‌شناسی رنگ زرد * رنگ زرد، رنگی گرم وشاد است. * رنگ زرد به دلیل مقدار زیاد نوری که منعکس می‌کند، بیشتر از بقیه رنگ‌ها چشم را خسته می‌کند. استفاده از رنگ زرد برای پس زمینه کاغذ یا نمایشگر کامپیوتر می‌تواند باعث چشم درد یا در حالت‌های خاص از دست دادن بینایی گردد. * رنگ زرد می‌تواند احساس رنجیدگی و خشم را به وجود آورد. با وجودی که رنگ زرد به عنوان یک رنگ شاد شناخته می‌شود اما بیشتر مردم در اتاق‌های زرد رنگ، هیجانشان را از دست می‌دهند و بچه ها نیز در اتاق‌های زرد رنگ بیشتر گریه می‌کنند. * رنگ زرد باعث افزایش سوخت و ساز بدن انسان می‌گردد. * چون رنگ زرد، از بقیه رنگ‌ها زودتر دیده می‌شود، بیشتر از بقیه برای جلب توجه مورد استفاده قرار می‌گیرد. 7- روان‌شناسی رنگ ارغوانی * رنگ ارغوانی نماد وفاداری و ثروت است. * رنگ ارغوانی نشانگر عقل و معنویت است. * رنگ ارغوانی خیلی کم در طبیعت وجود دارد و به همین دلیل ممکن است به عنوان نشانه مصنوعی یا غیر عادی بودن در نظر گرفته شود. 8- روان‌شناسی رنگ قهوه‌ای * رنگ قهوه‌ای، رنگی طبیعی است که برانگیزاننده حس قدرت و اطمینان‌پذیری است. * رنگ قهوه‌ای همچنین می‌تواند حس غم و انزوا را به وجود آورد. * رنگ قهوه‌ای، حس گرما ، محبت، آسایش و امنیت را به ذهن می‌آورد. * رنگ قهوه‌ای معمولاً بیانگر طبیعی بودن، زمینی بودن و متفاوت بودن است اما گاهی می‌تواند نشانگر پیچییدگی نیز باشد. 9- روان‌شناسی رنگ نارنجی * رنگ نارنجی، ترکیب زرد و قرمز است و به عنوان یک رنگ انرژی‌زا در نظر گرفته می‌شود. * رنگ نارنجی، احساس هیجان، گرما و شور و شوق را به ذهن می‌آورد. * رنگ نارنجی، معمولاً برای جلب توجه مورد استفاده قرار می‌گیرد. 10- روان‌شناسی رنگ صورتی * رنگ صورتی، در واقع همان رنگ قرمز کم رنگ است و معمولاً نشانگر عشق است. * رنگ صورتی اثر آرام‌بخشی دارد. در ورزشگاه‌ها معمولاً رختکن تیم حریف را به رنگ صورتی نقاشی می‌کنند تا بازیکنان آن‌ها کم انرژی و منفعل شوند. * با وجودی که اثر آرام بخشی رنگ صورتی مشخص شده است ولی پژوهشگران دریافته‌اند که این اثر تنها در خلال مواجهه اولیه به وجود می‌آید. مثلاً هنگامی که از این رنگ در زندان‌ها استفاده شد، زندانیان پس از عادت کردن به آن، حتی نا آرامتر از قبل شدند.

رنگ همچون كلامي گوياست براي بازگو كردن خلق و خوي مردم
v ۱- رنگها جايگاه ويژه اي در زندگي انسان دارند . هرروز مارا احاطه مي كنند و چنان با محيط اطراف ما عجين شده اند كه تنها زماني پي به وجودشان مي بريم كه يكباره خود را نشان دهند براي مثال موقع خريد پيراهن ، موقع انتخاب كاغذ ديواري ، پشت چراغهاي راهنمايي ، موقع تماشاي گلهاي چمنزار در تابستان ، برگ درختان در پاييز
طبيعي است كه ما هركدام رنگي دلخواه داريم و همين طور رنگهايي كه زياد نمي پسنديم . معلوم است كه  رنگ پيراهن و  زينت آلات ، خانه و اتومبيل را از رنگهاي مورد علاقه مان انتخاب مي كنيم . اين موضوع نشان  مي دهد كه هر رنگ احساس خاصي را در ما به وجود مي آورد . رنگ نيرويي را در اختيار ما مي گذارد كه طبيعي و شفابخش است . در ابتدا شايد اين امر غير عادي به نظر رسد ولي واقعيت دارد . رنگ مي تواند روح و روان انسان را شفا دهد و نشاط آور باشد .

البته در صورتي كه ياد بگيريم ديدي آگاهانه نسبت به رنگ داشته باشيم و تا ثير آنها را درك كنيم .
گوناگوني رنگها به اندازه روزهايي است كه از عمر زمين مي گذرد . رنگ بيانگر و بازتاب احساسات
ماست به همان اندازه هم سمبلي معتبر و ارتباط محسوسي بازندگي مادارد رنگ چون طول موج دارد
در حيطه علم نيز بررسي ميشود با اين حال مانند روان انسان غير ملموس است
v ۲- نيوتن اولين كسي بود كه درباره ي ويژگي ماهيت نور تحقيقاتي كرد و آزمايشهاي گوناگوني را انجام داد . تا توانست نور سفيد مثلاً نور خورشيد را با عبور از يك منشور به رنگهاي ديگر تجزيه كند . موفقيت ديگر نيوتن اين بود كه ثابت كرد هركدام از رنگها طول موج مخصوصي دارند و نور خود را در سطح انرژي متفاوتي ساطع مي كنند براي درك بهتر اين موضوع مي توان امواج دريا را پيش خود تصور كنيد
موج هاي بلند تر نيروي فوق العاده زيادي دارند يعني امواج بلندتر انرژي جنبشي بيشتري نسبت به موجهاي كوچكتر دارند . طبق اين الگو سطح انرژي هر رنگ با رنگ ديگر فرق مي كند .
اين كشف نيوتن سرآغاز پژوهشهايي درباره ماهيت رنگها ، چگونگي انتشار انرژي جنبشي و علت درخشندگي خيره كننده آنها بود .
شايد در كودكي ساعت ها غرق نقاشي كردن مي شديم . دنياي اطراف را فراموش مي كرديم و از رنگ كردن لذت مي برديم . نقاشي كردن در كودكي اولين تلاش ناخود آگاه ما براي استفاده از نيروي درماني رنگها بوده است .
رنگها بيانگر ناراحتيهاي روحي و ذهني هستند ، حالت هايي كه جرات بيان آن را به ديگران نداريم رنگها به ما تعادل روحي مي دهند و اين چيزي جز سلامت رواني نيست .
رنگهاي اصلي و فرعي :

  • زرد ، آبي و قرمز رنگهاي اصلي هستند .
  • رنگهاي فرعي : سبز ، بنفش ، نارنجي ، زرد
  • مايل به سبز ، سبز مايل به آبي ، آبي مايل به
  • بنفش، بنفش مايل به قرمز ، قرمز مايل به
  • نارنجي ونارجي مايل زرد هستند كه از تركيب
  • رنگهاي اصلي به وجود مي آيند
    رنگهاي گرم و سرد :

    در چرخه رنگ اگر از زرد به بنفش خطي بكشيم رنگهايي كه در طرف دست چپ اين خط قرار دارند سرد هستند و در ساختن آنها آبي بكار برده شده است . رنگهايي كه در طرف راست اين خط قرار دارند گرم هستند و در ساختن آنها قرمز بكار برده شده است رنگهاي گرم محرك هستند و باعث ميشوند كه اجسام جلو آمده و بزرگتر بنظر برسند
    رنگهاي سرد باعث ميشوند كه اجسام عقب بروند و كوچكتر بنظر بيايند . اين حركت رنگها بسيار مهم است . مثلاً براي بزرگ نشان دادن حياطي ميتوانيم گلهايي را كه رنگهاي سرد دارند عقب و گلهايي را كه رنگهاي گرم دارند جلو بكاريم . رنگهاي سرد عقب ميروند و رنگهاي گرم جلو مي آيند و اين حركت حياط را بزرگتر نشان ميدهد
    رنگهاي سرد باعث ميشوند كه اجسام عقب بروند و كوچكتر بنظر بيايند . اين حركت رنگها بسيار مهم است . مثلاً براي بزرگ نشان دادن حياطي ميتوانيم گلهايي را كه رنگهاي سرد دارند عقب و گلهايي را كه رنگهاي گرم دارند جلو بكاريم . رنگهاي سرد عقب ميروند و رنگهاي گرم جلو مي آيند و اين حركت حياط را بزرگتر نشان ميدهد
    رنگهاي متضاد (مكمل) رنگهايي هستند كه در چرخ رنگ روبروي يكديگر قرار دارند مانند زرد و بنفش ، يا قرمز سبز يا آبي و نارنجي دو رنگ متضاد اگر پهلوي هم قرار بگيرند ايجاد درخشندگي ميكنند و شدت رنگي همديگر را زيادتر ميكنند .

    تمركز بر دايره رنگ ها :
    : بهترين حالت انجام دادن اين تمرين قرار گرفتن با چشم بسته مقابل يك منبع نور قوي ، مثل يك نقطه نوراني است . در هواي آزاد تا جايي كه براي چشمها ضرر ندارد در كمال آرامش مقابل منبع نوري قراربگيريد ، نور براحتي از بين پلكها وارد چشم ميشود . بعد از مدتي جلوي چشم نور قرمز خيره كننده اي مي بينيد . سعي كنيد با اراده ، رنگ قرمز جلوي چشم را به رنگهاي زرد ، سبز يا آبي تغيير دهيد . يا برعكس ، قرمز را به بنفش ، آبي ، سبز و زرد تغيير دهيد .
    وقتي بر روي رنگهاي گرمي چون قرمز ، نارنجي و زرد تمركز كرده باشيد ، پلكها براحتي از هم باز ميشوند . اما با رنگهاي سردي چون فيروزه اي ، آبي و بنفش احساس مي كنيد پلكها سنگين شده اند . اين تمرين را با رنگهاي دلخواه خود انجام دهيد . رنگهايي كه بر آنها تمركز مي كنيد بايد خالص و شفاف باشند تا تاثير شان بيشتر شود و از رنگهايي كه سياه و سفيد در آنها باشد استفاده نكنيد .
    در موقع انجام دادن تمرين راحت و منظم نفس بكشيد و خيلي طبيعي باشيد اگر تمرين تمركز روي دايره رنگ را تنها دوبار در هفته و هر بار بمدت ده تا پانزده دقيقه انجام دهيد ، خيلي زود بر افكارتان مسلط خواهيد شد . به علاوه اين تمرين كمكي است تا شما به سلامت روحي ، رواني و جسمي پايدار برسيد .
    چگونگي انتخاب رنگ لباس و تاثير آن بر روند درمان :
    تمركز بررنگها ، به ويژه در هنگام ابتلا به بيماري ، يا وقتي كه قصد داريد عضوي از بدن را تقويت كنيد ، توصيه مي شود ، به عنوان مثال :
    براي درمان افسردگي  و احساس تنهايي ، تمركز بر رنگهاي گرم ، نشاط آور خواهد بود . نارنجي به عنوان نقطه عطف گرماي طيف نور ، احساس گرماي شديدي را در انسان پديد مي آورد وقتي تصميم مي گيريد رنگ درماني را انتخاب كنيد ، بايد به اين نكته توجه داشته باشيد كه تطابق رنگ انتخابي با رنگ لباستان بر روند درمان تاثير مي گذارد .
    رنگ لباس بخصوص لباسهاي زير تاثير بسيار زيادي بر درمان دارد ، چون بدن در مقابل امواج رنگها مقاومت مي كند و مدتي طولاني طول مي كشد تا با آنها ارتباط برقرار كنيم ، پس پوشيدن لباس همرنگ با رنگ مورد آزمايش در تسريع ايجاد ارتباط مؤثر است .
    رنگ هايي كه براي لباس رو انتخاب مي كنيد ، به طور مستقيم و غير مستقيم بر رفتار شما تاثير مي گذارد . از يك طرف بر رفتار شما و از طرف ديگر بر رفتار افراديكه با آنها برخورد مي كنيد .
    آنها مطابق با رنگي كه لباستان دارد ، واكنش نشان مي دهند . مثلاً همه مي دانيم رنگ سياه ناخواسته انسان را از محيط اطراف جدا مي كند ، چون درخشش رنگ سياه حاكي از انزواي مطلق است .
    سياه نمايانگر مرز مطلقي است كه در فراسوي آن زندگي متوقف مي شود .
    به كساني كه در برقرار كردن ارتباط با ديگران مشكل دارند ،
    توصيه مي كنيم تون هاي رنگ زرد را در لباسهايشان انتخاب كنند (بي دليل نيست كه رنگ زرد نماد اداره پست ، بزرگترين وسيله ارتباطي جامعه مي باشدكسي كه با لباس زرد از خانه خارج مي شود همين رنگ زرد لباس امكان مصاحبت با ديگران را به او مي دهد رنگهايي كه در محيط زندگي و كار ما هستند نه فقط از راه ديدن بلكه به واسطه امواجي كه از خود ساطع مي كنند برما اثر مي گذارد . اين كه صبح ها و شب ها اولين و آخرين نگاهمان به چه رنگي مي افتد ، بسيار مهم است مثلاً
    اگر موقع خواب به رنگ آبي نگاه كنيم امواج رنگ آبي اثر آرام بخشي برما مي گذارد

    آبي نماد روان
    رنگ آبي احساس سرما را در ما بوجود مي آورد . از نظر پزشكي اين رنگ به مفهوم انقباض است ، بنا براين براي درمان تب مؤثر است و اغلب در درمان التهاب هاي پوستي به كار مي رود . فشارخون را مي توان به كمك رنگ آبي پايين آورد . هنگام بيماري و خستگي نياز به اين رنگ بيشتر مي شود . اگر گردش خونتان منظم است و قلبتان هم ضعيف نيست مي توانيد در موقع سرما خوردگي با ملحفه اي آبي رنگ خود را بپوشانيد همين طور پوشيدن لباس خواب آبي رنگ در پايين آوردن تب مفيد است .
    با این حال اگر بیشتر رنگ به کار رفته در نقاشی آبی باشد توصيه مي شود اتاق خواب كساني كه دچار اختلالات خواب هستند به رنگ آبي باشد ، نور آبي روشن انسان را به خوابيدن ترغيب مي كند و سيستم عصب را عميقاً آرام مي نمايد ، اين رنگ آمادگي مبارزه با سموم بدن را در ما بر مي انگيزد . با كمك رنگ لاجوردي مي توانيد گرفتگي هاي ناگهاني عضله و اضظراب را برطرف كنيد .
    نور آبي براي درمان رماتيسم (خاصيت خشك كردن) و سردرد (آرامش بخش بودن) ناراحتي هاي دوران بلوغ ، التهابهاي پوستي و گرفتگي عضله مؤثر است . آبي رنگي كه احساس رضايت را در انسان به وجود مي آورد . ونشانه آن است كه نقاش در حسرت داشتن آرامش و زير فشار عصبي است . اگر در نقاشي تعادلي از رنگهاي زرد و آبي باشد نشان از تعادل روحي و رواني نقاش دارد . آبي رنگ محافظه كاري ، موفقيت ، فداكاري ، تفكر و درون نگري است ، بنابراين آبي مشخصه افرادي است كه با تلاش و كوشش به موفقيت مي رسند . با ديگران روابط مناسبي دارند و به ندرت كاري را براساس تمايلات آني خود انجام مي دهند اما با دقت و مهارت آن را كنترل مي كنند ، اين افراد مي توانند مديران و ورزشكاران توانايي باشند
    علاقه مندان رنگ آبي افراد معقولي هستند و زندگي خود را نمونه مي دانند ، هرچند ممكن است اين فرض درست نباشد .  تيپ هاي ابي افراد محتاط و با ثبات و غالباً قابل تحسين هستند و همه آنها به اين خصايص خود كاملاً آگاهند .
    عدم علاقه به رنگ آبي نشانه شورش ، احساس گناه و شكست و ناراحتي از پيشرفت هاي كساني است كه احتمالاً به اندازه آنها تلاش نكرده اند . در حقيقت دوست نداشتن رنگ آبي باعث تاسف است ، چراكه ممكن است نتيجه روان رنجوري يا حداقل غمي بزرگ باشد در صورت به كار بردن رنگ آبي با مكلمش ، نارنجي ، نشاطي آرامش بخش در فرد ايجاد مي شود .
    رنگ قرمز در روان شناسي :
    در روان شناسي رنگ قرمز به مفهوم اعتماد بنفس است ، از اين رو در درمان ترس از اين رنگ بهره مي گيرند .
    در رنگ درماني براي به جريان انداختن مجدد انرژي ذخيره شده بدن و افزايش گرماي آن از رنگ قرمز استفاده مي كنند .
    رنگ قرمز به ويژه زماني كه با زرد مخلوط ميشود ، بدن را گرم مي كند و انرژي آنرا بالا مي برد توجه داشته باشيد رنگ قرمز بيش از هر چيز باعث تحريك سرخرگها مي شود كه سلامت و نشاط فراواني به دنبال دارد و در درمان سستي ، بي حالي و افسردگي بسيار مؤثر است . با اينكه رنگ قرمز نشاط اور است ، اما افراد با نشاط و سرزنده از رنگ قرمز بيزارند رنگ قرمز در درمان بيماري هاي خوني بسيار مؤثر است .
    مثلاً در درمان مسموميت هاي خوني ، لباس هاي زير بيمار بايد براي مدت طولاني تقريباً ۲ تا ۳ ماه رنگ قرمز خالص باشد و روزانه پانزده تا بيست دقيقه غرق تماشاي رنگ قرمز خالص شود ، يا فكرش را روي رنگ قرمز متمركز كند . «رونالد هانت» در كتابش به نامه «هفت كليد رنگ درماني» اين پرتو را انرژي ساز و پدر سر زندگي و نشاط قلمداد مي كند .
    .
    گلبولهاي قرمز خون آهن را جذب مي كند و نمك از راه كليه و پوست دفع مي شود ،‌ از اين رو قرمز مناسب ترين رنگ براي درمان كم خوني .و كمبود آهن بدن است . در موقعي كه احساس كرديد بدنتان كمبود انرژي دارد و يا ضعف جسمي داريد ، رنگ قرمز را در ذهنتان تصور كنيد . بنا براين عقيده وي رنگ قرمز كريستال هاي نمك فريك را به آهن و نمك تجزيه مي كند
    به علاوه اگر تحت درمان بيماري خوني هستيد تا آنجا كه امكان دارد از مواد غذايي قرمز رنگ مثل تربچه ، آلبالو ، كلم قرمز ، لبو ، توت فرنگي يا تمشك استفاده كنيد .

    رنگ قرمزبه جابجايي مواد و هضم آنها كمك مي كند از اين رو درمان یبوست مؤثر است .
    در خونريزي هاي شديد ، يا جراحت هاي خارجي همراه با خونريزي و كم خوني در زنان ، درمان بارنگ قرمز آهن خون را زياد مي كند علاوه بر آن در عادات ماهانه شديد و يا به تاخير افتادن اختلالات گردش خون درمان بارنگ قرمز توصيه مي شود .
    رنگ زرد در روان شناسي :

    رنگ زرد بيشتر با روح و روان سر و كار دارد ، هم افراد عاقل و با هوش آن را انتخاب مي كنند ، هم افراد عقب مانده ذهني . سر و كار داشتن بارنگ زرد به ما كمك مي كند تا به مجهولات و اختلالات وجودمان پي بريم .
    نيروي شفابخش رنگ زرد ، بيانگر حالات زنانه اين رنگ است  . رنگ زرد مي تواند حالات زنانه را در ما تقويت كند.
    تيپ زرد به نوآوري ، خلاقيت و حكمت علاقه مند است . اين تيپ معمولاً درون نگر ، باريك بين و در برابر دنيا و افراد با استعداد آن ، معتقد به اصول است .
    زرد در درمان افسردگي هاي عصبي به خوبي كارساز است و به عنوان درمان ضد افسردگي شناخته شده است . در درمان افسردگي با رنگ زرد معمولاً بدن واكنش هاي دفاعي چون سوزش چشم از خود بروز مي دهد ، اما درست با همين تحريك چشم ، سيستم عصبي نيز تحريك مي شود و به اين طريق تمام بدن نيرويش را براي مقابله با افسردگي فرا مي خواند ، چون رنگ زرد سيستم عصبي را نيز تحريك مي كند ، اين رنگ را «خوراك اعصاب » ناميده اند . افراد پر جنب و جوش و عصبي كه غده تيروئيدي پركاري دارند و دچار حمله هاي عصبي مي شوند ، نبايد به مدت طولاني در معرض رنگ زرد باشند . رنگ زرد در كارهايي كه تفكر و خلاقيت در آنها نقش دارد ، سودمند است ، از اين رو توصيه مي شود به ميز تحريرتان رنگ زرد بزنيد . رنگ زرد فشار خون را بالا مي برد و ضعف معده
    و كليه را بهبود مي بخشد . اگر معده اي كم كار داريد براي تحريك آن مي توانيد بين پنجمين و ششمين دنده هاي قفسه سينه نور زرد بتابانيد يا در موضع ، سنگ زرد بگذاريد . رنگ زرد در
    درمان بيماريهاي پوستي و شفاف كردن پوست نيز مؤثر است .

    مباني روانشناسي و جمع بندي كلي از خصوصيات بعضي رنگها :
    خاكستري : گوشه گيري ، عدم فعاليت و بي تفاوتي
    آبي :  نياز به آرامش كامل و خشنودي خاطر و علاقه مند زياد به دوستان و نزديكان .
    سبز : پشت كار و استقامت ، قدرت اراده ، غرور و بلند پروازي
    قرمز : داشتن آرزوهاي بسيار شور و شوق زندگي تهور و قدرت اراده
    زرد : پيشرفت بلامانع ، اميد به حل مشكلات زندگي
    بنفش : روحيه شاعرانه و رومانتيك ، دوستار هنر و زيبايي ، متكي بودن بر ديگران
    قهوه اي : نياز شديد به آسايش جسمي و روحي ، فعال ، علاقه بسيار زياد به خانواده
    سياه : بي علاقگي به زندگي ، نفي هرچيز ، بدبيني و ناباروري و لجاجت
    آبي تيره (سرمه اي) : انديشيدن درباره ي اين رنگ از يك تاثير آرامبخش در سيستم اعصاب مركزي برخوردار است ، آبي تيره از عمق و كمال چشمگيري برخوردار است ، به ويژه مطلوب افرادي است كه اضافه وزن دارند و نشانگر خشنودي و كاميابي است .
    ديدگاههاي مربوط به ماهيت رنگها را دانستيم ولي مهمترين ديدگاه اين است كه رنگ با ديگر پديده هاي طبيعي تفاوت دارد و اين جمله نشانگر پيچيدگي مفهوم رنگ است كه هركس بارنگ سرو كار دارد بايد براي فهميدن آن پا به دنياي رنگها بگذارد . با عقل نمي توان آن را حس كرد . هر چقدر هم كه سعي كنيد ، پيدا كردن جوابي روشن براي اين سؤال كه (رنگ چيست) مشكل خواهد بود