جايگاه نوآورى درنظام آموزشى كشور

توجه به واقعيت هايى همچون انقلاب اطلاعاتى در جهان معاصر از سويى و ضرورت كارآتر كردن آموزش از سوى ديگر، سبب شده است كه نظام آموزشى غرب چه در سطح عمومى و چه در سطح عالى، گرايش گسترده اى به سمت نوآورى هاى آموزشى نشان دهد و به صراحت عطف توجه و سرمايه گذارى در اين زمينه را خواستار شود.

«كو» و «هارلين» در پژوهش خويش، از اين موضوع گزارش مى دهند كه در سطح جهان در عصر حاضر، حركتى از سوى روش هاى آموزشى سنتى، به سمت روش هاى غيرسنتى، پديد آمده است.در سال ۱۹۹۵ سندى كه با عنوان «توسعه و پيشرفت نظام هاى آموزشى و حرفه اى» از سوى جامعه اروپا صادر شد، تأكيد دارد كه به مسأله مشاركت بخش صنعت و نظام هاى آموزشى و آموزش هاى فنى - حرفه اى بايد بيش از پيش پرداخت.رئيس انجمن آموزش آمريكا از قرار گرفتن نوآورى هاى آموزشى در مركزيت هر مؤسسه آموزش عالى حمايت كرده و تأكيد مى كند برنامه ريزى هاى راهبردى همراه با انعطاف پذيرى، مؤسسات آموزش عالى را به سمت تحولات قرن جديد هدايت مى كند.رؤساى دانشگاه هاى نيويورك، كانزاس، كنت و ايلينويز جنوبى به تأكيد اين نكته پرداخته اند كه بودجه هاى مؤسسات آموزش عالى بايد به سوى ايجاد فرصت هايى براى نوآورى سوق داده شوند و «موسر» و همكارانش در گزارشى از دانشگاه ميسورى - كلمبيا يادآور مى شوند: «در اين دانشگاه، مركزى براى نوآورى هاى آموزشى تهيه شده و تحقيقاتى براى گسترش نوآورى هاى آموزشى با سودجويى از فناورى هاى پيشرفته در آن در جريان است.پژوهش ها درباره تأثير مثبت سودجوديى از نوآورى هاى آموزشى در سطح آموزش عمومى و عالى كشورهاى مختلف جهان، حكايت از فرصت جديدى دارند كه شرايط جديد جهان و گسترش قابل توجه فناورى هاى ارتباطى آن را در اختيار جوامع مختلف قرار داده اند. توجه به تجربيات، بيانگر آن است كه نوآورى هاى آموزشى در عرصه هاى محتواى آموزشى (مانند طرح موضوع هاى جديدى همچون تفكر فراملى درباره حفظ محيط زيست، سودجويى از تئاتر، روزنامه نگارى و هنرها در جريان درس ها، آشنا كردن دانش آموزان با محيط اجتماع، تدريس در بطن جامعه، آشنا كردن دانش آموزان با موقعيت هاى شغلى و موارد مشابه)، سودجويى از فناورى هاى اطلاعاتى (مانند بهره جويى از بازى هاى رايانه اى، طراحى هاى رايانه اى، آموزش هاى مبتنى بر شبيه سازى، آموزش هاى مجازى، خلق آثار هنرى با سودجويى از رايانه و موارد مشابه)، نوآورى در روش هاى آموزشى (مانند تبديل معلمان از يك منبع اطلاعاتى به يك راهنماى تحقيقاتى، طراحى روش هاى آموزشى خاص براى دانش آموزان بزهكار، داراى ناتوانايى هاى يادگيرى و در معرض شكست تحصيلى و اخراج از مدرسه) و تغيير و تحول در مراكز آموزشى (مانند مدارس مجازى، كاهش تمركز قدرت و تصميم گيرى در سطح مديريت، مراكز آموزشى و گسترش جو دموكراتيك در محيط هاى آموزشى) تحقق يافته اند. اما از آنجا كه پذيرش نوآورى هاى آموزشى منوط به وجود يك بستر فرهنگى تحول گراست، با تحقق نوآورى هاى آموزشى، از سوى مسؤولان اجرايى - آموزشى، معلمان، اولياى دانش آموزان و بيشتر خود دانش آموزان، مقاومت هايى در برابر نوآورى هاى افراد نوآور، صورت مى گيرد و اين افراد، به دليل هراس از پذيرش تبعات نوآورى هاى آموزشى كه مترادف با تغيير و تحولاتى خواهد بود كه در محيط كار آنها رخ مى دهد و اغلب براى آنها ناشناخته مى نمايد، با توسل به تمسخر و استهزاى افراد نوآور يا نفى و انكار نوآورى آنها، حاضر به پذيرش اين نوآورى ها نمى شوند. از اين رو، ضرورت بسترسازى هاى فرهنگى براى تحقق نوآورى هاى آموزشى در آموزش و پرورش امرى لازم و حياتى مى نمايد. در اين مقاله كوشش خواهد شد تا با بررسى مقاومت هايى كه در برابر اين نوآورى ها در سطح جهان و ايران وجود دارد، ضرورت توجه همزمان به بسترسازى هاى فرهنگى لازم در كنار گسترش نوآورى هاى آموزشى در نظام آموزشى، مورد تأكيد قرار گيرد.

 

مقاومت در برابر نوآورى ها

با طرح جدى موضوع نوآورى هاى آموزشى از دهه هفتاد به بعد، دست اندركاران نظام آموزشى از استقبال گسترده خويش نسبت به نوآورى هاى آموزشى ياد مى كردند، اما پس از گذشت چند دهه، مشخص شد كه تحقق اين نوآورى ها با بردن فناورى هاى پيشرفته در نظام آموزشى، محقق نشده و براى گسترش و تعميق آن در نظام آموزشى، تمهيدات و بسترسازى هاى فرهنگى لازم، ضرورت دارد.

گزارش نتايج ارزيابى و بررسى قانون سال ۱۹۹۴ مبنى بر بازسازى و احياى آموزش و پرورش، حكايت از آن دارد كه اطلاعات گردآورى شده، حاكى از اين است كه جامعه آمريكا براى پذيرش تحول نظام آموزشى، از آمادگى نسبى برخوردار است. به عبارت ديگر برخلاف پژوهش هاى اوليه اى كه نزديك به دو دهه قبل، حكايت از استقبال فراگير افراد دست اندركار و عادى نسبت به نوآورى هاى آموزشى داشت، با گسترش و فراگير تر شدن نوآورى هاى آموزشى، درعمل ميزان استقبال از آن كمتر از زمانى گزارش مى شود كه نوآورى ها بيشتر در سطح شعار و نه عمل، مطرح بودند. البته در اظهارنظرهايى كه صاحب نظران و پژوهشگران اوليه نوآورى هاى آموزشى داشتند، به شكل جسته، گريخته اى بحث مقاومت در برابر آنها مطرح شده بود، براى مثال، «باسكين» و همكارانش در مقاله اى كه در سال ۱۹۶۷ تهيه كردند از اين واقعيت سخن به ميان مى آورند كه نوآورى هاى آموزشى، به سادگى جايگزين شيوه هاى تدريس سنتى نشده و در برابر آنها مقاومت هاى مختلفى صورت مى پذيرد. «اسمارت» به شكل مشابهى هشدار مى دهد كه روش ها و جريان هاى قبلى، ممكن است نوآورى هاى آموزشى ارائه شده را سركوب كنند و «نايك» در گزارشى خاطرنشان مى كند مواجهه با سنت ها، مشكل بزرگى در سر راه نوآورى هاى آموزشى به شمار مى آيد و نبايد سلطه سنت ها (خاصه در جوامع شرقى كه سنتى تر عمل مى كنند) را در جريان گسترش نوآورى هاى آموزشى در سطح مدارس ناديده گرفت.

مقاله «توسعه فضاى نوآورى در سازمان هاى آموزشى» كه در سال ۱۹۶۹ ارائه شده است، خاطرنشان مى كند كه وجود صرف يك نوآورى به خودى خود همه كار محسوب نشده و ضرورت دارد براى جا انداختن آن در سازمان آموزشى، زمينه سازى هاى لازم براى عادى سازى تغييرات ساختارى در سازمان انجام پذيرد.

«ولكوت» نيز در بررسى چگونگى تحقق نوآورى هاى آموزشى، گزارش مى داد كه بسيارى از محققان آموزشى نسبت به اين كه معلمان كه مصرف كننده واقعى ابتكار ارائه شده هستند، با نوآورى و ابتكار آنها چگونه برخورد مى كنند، توجهى نمى كردند، از اين رو علاوه بر مسائل فنى، بايد به مسائل انسانى و زمينه سازى هاى فرهنگى تحقق نوآورى هاى آموزشى نيز توجه لازم را معطوف داشت.

هشدارهاى معدود اوليه نظريه پردازان نوآورى هاى آموزش درباره مقاومت مردم و خاصه دست اندركاران و اولياى مسائل آموزشى، با گذر زمان بيشتر شده است. «رومبرگ» و «پرايس» در همين زمينه مى نويسند:

«افراد مبتكر و نوآور بايد بدانند كه در برابر نوآورى هاى آنها، مقاومت هايى صورت خواهد پذيرفت، از اين رو بايد آماده برخورد با اين مقاومت ها و مانع تراشى ها باشند و با شناخت قبلى موانع و مشكلات فرهنگى موجود، خود را براى پاسخگويى به آنها آماده كنند».

«سلطانا» نيز از مقاومت افراد در برابر نوآورى ها و ابتكارهاى آموزشى خبر مى دهد.

«لى» در بررسى دلايل مقاومت هاى پيش گفته، در مقاله اى كه با عنوان «چهار گروه از نگرانى ها» تهيه كرده است، از چهار دسته از اين نگرانى ها و خلجان خاطرها كه در جريان تحقق نوآورى هاى آموزشى در سطح مدارس و سازمان ها پديد آمده و نياز به چاره انديشى دارند، به شرح زير ياد مى كند.

«نگرانى درباره ناسازگارى مخاطبان در برخورد با نوآورى ها، اضطراب درباره ناسازگارى سازمانى، نگرانى هاى ناشناخته و نگرانى درباره عدم پشتيبانى و حمايت سازمانى لازم».

درباره ناسازگارى مخاطبان در برخورد با نوآورى هاى آموزشى مى توان ريشه نگرانى و ناسازگارى آنان را در موارد زير جست وجو كرد: ۱- ترس روانى افراد از شرايط پيچيده، ۲- نياز به ارتقاى تخصصى افراد، ۳- ضرورت برخورد خلاق و انعطاف پذير در برخورد با شرايط كارى، ۴- افزايش ميزان ريسك در محيط كار.

۵- مبهم ديدن آينده و ۶- ترس از تنزل پايگاه شغلى و از دست دادن كار.

ترس افراد از شرايط ناشناخته و پيچيده، امرى تأييد شده است. نظريه «فوبى» (ترس) دلالت بر اين امر دارد كه آدمى از شرايط ناشناخته و جديد مى هراسد و از آنجا كه نوآورى هاى آموزشى با خود شرايط جديد و بعضاً پيچيده اى را به همراه مى آورند، ترس از آن نيز طبيعى مى نمايد.

در بررسى كه درباره نوآورى هاى آموزشى كه بيشتر مورد توجه قرار گرفته يا بيشتر رها شده اند، انجام گرفت، اين نتيجه حاصل شد: ابتكارهايى كه پيچيده و گران بوده، اجراى آنها به سختى انجام مى پذيرفت، بيشتر رها شده و نوآورى هايى كه ساده تر و ارزان تر بوده، اجرايشان با سهولت همراه بوده (مانند شبيه سازى و بازى كردن) و بيشتر مورد استقبال قرار مى گرفتند.

«آلان» و «ولف» در بررسى مشابهى كه در سطح ۱۰۰ نفر از افراد نوآور كردند نتيجه گرفتند كه از نظر پاسخ دهندگان، پذيرش نوآورى ها با ميزان پيچيدگى آنها رابطه اى منفى را با يكديگر نشان مى دهد.

نياز به ارتقاى تخصصى افراد، عامل ديگرى است كه برخى ازمحققان از آن به عنوان مانعى در برابر گسترش و تعميق نوآورى هاى آموزشى از آن ياد كرده اند. يكى از پژوهشگران در مثالى، از پيچيده شدن وظايف يك كتابدار كتابخانه در شرايط به كارگيرى نوآورى هاى آموزشى، به شرح زير ياد كرده است:

«يك متخصص اطلاع رسانى بايد توانايى ها و مهارت هايى داشته باشد تا بتواند به عنوان مشاور در امور كاركنان اطلاع رسانى، مدير اطلاع رسانى، پژوهشگر اطلاع رسانى، متخصص اطلاع رسانى، مهندس دانش، مدير پايگاه اطلاعاتى، برنامه نويس پايگاه اطلاعاتى، متخصص فرامتن، آموزش استفاده كننده و سازنده اصطلاحنامه عمل كند.»

آنچه از آن ياد شد، سبب مى شود كه سودجويى از نوآورى هاى آموزشى بسادگى تغيير يك كتاب و متن درسى نباشد. «والش» و همكارانش و «شوفيلد» و همكارانش در مقالاتى كه در اين باره ارائه كرده اند مى نويسند:

«در بررسى تجربيات آموزشى معلمانى كه از طريق اينترنت و اطلاعات روى خط به تدريس در كلاس هاى درس خودشان پرداخته اند، مشخص شد كه سودجويى از نوآورى اخير، به مثابه نو كردن تجارب پيشين نبوده و بايد آن را به مثابه ايجاد تجاربى پيچيده و جديد در نظر گرفت كه اين مسأله به سهم خود مستلزم توجه و برنامه ريزى هاى بسيار دقيق ترى است تا به شكل موفقى اجرا شود.»

«روى خط كردن آموزش هاى حرفه اى، بسادگى به روز كردن يا تجديدنظر كردن در تجارب حرفه اى سنتى نيست و به ايجاد تجارب جديدتر و پيچيده ترى نيازمند است.»

ضرورت برخورد خلاق و انعطاف پذير با شرايط كارى، از ديگر مشخصه هايى است كه افراد در فضاى فناورى اطلاعات ونوآورى هاى آموزشى بايد از آن برخوردار باشند. «مك دوگال» در توصيف شرايط اخير، خاطرنشان مى سازد افراد دست اندركار در نظام آموزشى و اطلاع رسانى، به اتكاى يك دوره كوتاه مدت كارآموزى نمى توانند از عهده مسؤوليتى كه متوجه آنهاست، برآيند و شرايط كارى جديد ايجاب مى كند افراد مزبور به شكلى خلاق و نوآور با تفكرى آينده نگر و آموزش هاى به روز با كارشان برخورد داشته باشند.

افزايش ميزان خطرپذيرى در محيط هاى كارى كه با نوآورى هاى آموزشى سروكار دارند، نكته ديگرى است كه بدان اشاره شده است.

نگرانى درباره ناسازگارى و عدم حمايت سازمانى نيز دو مقوله ديگرى هستند كه «لى» در تقسيم بندى خويش به آنها اشاره مى كند. «بنى» در نمونه اى از ناسازگارى هاى سازمانى مى نويسد:

«از ابتداى سال ،۱۹۹۰ هفت مؤسسه براى فراهم آوردن آموزش جامع نگر براى افراد محلى تأسيس شد تا امكان ادامه تحصيلات عاليه را براى آنان فراهم آورد. شاخص هاى مهمى كه دانشگاه هاى اخير به دنبال آن بودند، مواردى مانند دستيابى به آگاهى اجتماعى، پاسخ به نيازهاى آموزشى و پيشرفت علمى بودند.

اما بررسى عملكرد اين دانشگاه ها حكايت از آن دارد كه مؤسسات مزبور با چالش هاى مالى، ادارى و آموزشى (سطح نازل آموزشى) مواجهند كه بايد با اتخاذ تمهيدهاى مناسب براى رفع آنها كوشيد.»

نمونه مشابهى از عدم حمايت سازمانى، توسط محققان ديگرى بيان شده است:

«برمن» و «مك لاقلين» در پژوهشى كه درباره ارتباط نوآورى هاى آموزشى و سازمان آموزشى به عمل آورده اند، گزارش مى دهند در برخى از موارد، از آنجا كه نوآورى ها و ابتكارهاى آموزشى طبق برنامه اجرا نشده اند، به شكل نامناسبى محقق مى شوند، از اين رو در عمل موفق جلوه گر نمى شوند، حال آنكه اگر نوآورى هاى مزبور با حمايت سازمان آموزشى در شرايط مناسبى محقق شوند، احتمال موفقيت آنها بيشتر خواهد شد.

منطقى در بررسى كه در سطح ۱۱۰ معلم نوآور در سطح ۱۴ استان ايران انجام داده است، مى نويسد: «براى تحقق يك نوآورى، عوامل مختلفى، از فرد نوآور و خلاق گرفته تا شرايط وامكانات محيطى ، در پديدآيى نوآورى مؤثرند. بالطبع در برخى از نوآوريها ، سهم خلاقيت و نوانديشى معلمان و در برخى از نوآوريهاى ديگر، سهم امكانات محيطى پررنگتر به نظر مى رسد. تحليل محتواى مصاحبه هاى انجام گرفته بامعلمان و اولياى آموزشى نوآور، دلالت برآن دارد، در شرايطى كه سهم نوآورى معلمان در تحقق نوآورى آموزشى (نظير افزايش انگيزه هاى درسى دانش آموزان)، بيشتر بوده است، معلمان ايرانى به ارائه انبوهى از نوآوريهاى نو، جديدو قابل توجه ، دست زده اند كه بعضاً نمونه هاى مشابه آنها در سطح جهان مشاهده نمى شود، اما در مواردى كه سهم شرايط محيطى درتحقق نوآورى موردنظر (مانند حمايت از معلمان و افراد نوآور و مبتكر در نظام آموزشى )، بيشتر بوده است، معلمان بالاتفاق از فقدان نوآورى اخير ياد كرده اند كه اين معنا، بيانگر سرمايه گذارى اندك سازمان آموزش و پرورش، در امر نوآوريهاى آموزشى است.»

برخى از دبيران و اولياى آموزشى در جريان مصاحبه هاى خويش با اشاره به عوامل برون سازمانى ، مواردى مانند «بى توجهى جامعه به موضوع نوآوريهاى آموزشى»، «عدم همكارى سازمانها و نهادهاى مختلف در امر گسترش نوآوريهاى آموزشى پيشنهادى آموزگاران»، «عاطل ماندن امكاناتى مانند مساجد كه مى توانند براى گسترش و تعميق نوآوريهاى آموزشى به كار گرفته شوند»، «وجود كنكور كه سدى در برابر نوانديشى و نوآورى معلمان، دانش آموزان و اولياى شاگردان پديد آورده است » و نظاير آنها را، موانع موجود بر سر راه گسترش نوآوريهاى آموزشى دانسته اند.

اين افراد با تأكيد برآن كه در بيشتر موارد، نظام آموزشى از نوآوريهاى ارائه شده آنان، حمايتى به عمل نياورده است، به ارائه فهرست بلند بالايى از موانع و مشكلات مختلفى كه فراروى اقدامات مبتكرانه آنها ظاهر شده پرداخته اند كه آنها را با بن بست و احياناً شكست مواجه كرده است. اشاره عمده دبيران و اولياى آموزشى نوآور در موانع درون سازمانى ، متوجه «سازمان آموزش و پرورش» ، «ادارات مناطق آموزشى»، «مديران مدارس »، «همكاران آموزشى »، «اولياى دانش آموزان» و بعضاً خود «دانش آموزان» است كه در ادامه، به ترتيب به نمونه هايى از موارد مزبور اشاره خواهد شد.

سازمان آموزش و پرورش

معلمان و اولياى آموزشى نوآور بسيارى از «قلت بودجه آموزش و پرورش » و به تبع آن «نداشتن امنيت اقتصادى معلمان» و «صرف بودجه براى ابتدايى ترين و عينى ترين مسائل مبتلابه در نظام آموزشى»، ياد كرده اند.

دو تن از معلمان با بيان مصاديقى در اين زمينه ، از فقدان امكانات بودجه اى آموزش و پرورش، به شرح زير ياد كرده اند:

« من و دانش آموزانم، براى تهيه جغرافياى استان خودمان، به بسيارى از شهرهاى استان سفر كرده و با بودجه خودمان، به تهيه جغرافياى استان در يك مجلد و تهيه يك فيلم، دست زديم، اما آموزش و پرورش ضمن تأييد كار ما، اعلام كرد كه نمى تواند بودجه اى در اين مورد پرداخت كند.»«بنده چند بار به دليل تدريس خوبم، مقامهايى به دست آورده ام ، اما آموزش و پرورش براى تقدير از من ، جز يك برگه تقدير نامه ، چيزديگرى به من نداده است.»

گذشته از مشكل سخت افزارى آموزش و پرورش، اين نهاد با برخى ازمشكلات نرم افزارى نيز روبروست كه اگر به لحاظ اهميت، بيشتر از مشكل نخست نباشند، كمتر نيستند. به اين معنا كه از ديد معلمان و اولياى آموزشى نوآور، مواردى مانند «فقدان مديران خلاق در بالاترين سطوح سازمان آموزش و پرورش»، عدم جرأت ايجاد تغيير و تحول در سطح مديران ارشد نظام آموزشى»، «بى توجهى به مقوله خلاقيت و نوآورى و عدم عطف توجه به مديران و معلمان مبتكر و نوآور»، «الزام تدريس كتابى واحد در سطح كشور»، «بى تحركى مسؤولان آموزش و پرورش در زمينه فرهنگ سازى و ترويج نوآوريهاى آموزشى »، از عمده ترين نقدهاى افراد نوآور در مواجهه با سازمان آموزش و پرورش است.برخى از معلمان، جمع تحول طلبى نشأت گرفته از نوآوريها و محافظه كارى سنتى نظام آموزشى را سخت و دشوار ارزيابى كرده اند. بنابراين با توضيح پيش گفته، تأكيد بر عدم جرأت در تغيير و تحول اساسى در نظام آموزشى از سوى مسؤولان ارشد سازمان آموزش و پرورش ، قابل فهم مى نمايد.برخى از نوآوران آموزشى، از كتابهاى درسى مدارس با عناوينى همچون «حجيم»، «غيركاربردى»، «نظرى»، «غيرجاذب» و «حاوى مباحث قديمى»، ياد كرده اند و برهمين مبنا ، از مشكل كتابهاى درسى كه به شكل عاملى ضدنوآورى به محدودساختن امكان عمل معلمان و پركردن وقت كلاس آنها مى انجامد، سخن به ميان آورده اند. نوآوران از تجديدنظر اساسى در كتابهاى درسى از نظر حجم و به روز شدن و كاربردى شدن، همچون گامى اساسى در سوق يافتن نظام آموزشى به سمت پذيرش نوآوريهاى آموزشى، ياد كرده اند.

در همين راستا، نقد الزام تدريس كتابى واحد در استانهاى متنوع ايران، از سوى معلمان نوآور به آموزش و پرورش وارد شده است.

نقد ديگر آموزگاران و اولياى آموزشى خلاق به سازمان آموزش و پرورش، بى توجهى اين سازمان به مسأله «خلاقيت» و «نوآورى»، «عدم تفاوت افراد نوآور و غيرنوآور از منظر قوانين و مقررات آموزش و پرورش»، «تعلل در به كارگيرى نيروهاى جوان و مبتكر »، «عدم حمايت علمى ، مادى و معنوى از معلمان نوآور» ، « به كارگيرى مديران نوآور در مناطق آموزشى »، «ناديده گرفتن موضوع نوآورى دبيران در سيستم ارزشيابى نظام آموزشى»، «عدم سودجويى از وسايل كمك آموزشى و دست سازه هاى معلمان در امر آموزش» و مانند آن ،بوده است.

انتظار ديگر افراد نوآورى كه در سازمان آموزش و پرورش هستند، فرهنگ سازى آموزش و پرورش براى پذيرش تدريجى نوآوريها در سطح جامعه و به تبع آن كاهش مقاومت مسؤولان مناطق آموزشى ، مديران مدارس ، معلمان غيرخلاق، اوليا و حتى دانش آموزان است.

اداره آموزش و پرورش

افراد نوآور مصاحبه شده ، همزمان با نقد سازمان آموزش و پرورش ، به نقد ادارات مناطق و نواحى آموزشى آموزش و پرورش دست زده ، ضمن بيان «مشكلات مالى اين ادارات »، از «محافظه كارى حاكم بر ادارات »، «عدم فهم نوآوريهاى آموزشى در بيشتر مسؤولان ادارات »، «حمايت نكردن از نوآوران آموزشى در مناطق و نواحى آموزشى » و نظاير آن ياد كرده ، دست به نقد عملكرد ادارات نواحى و مناطق آموزشى آموزش و پرورش زده اند.

برخى از معلمان نوآور با يادآورى اينكه آنها هر سال از سوى آموزش و پرورش مورد تشويق قرار گرفته، متذكر شده اند كه بهتر است اين تشويق ها، قدرى مالى شوند تا گرهى از گرههاى زندگى آنها را بگشايد.

نوآور ديگرى، در گزارش خود پس از بيان اينكه وى با هميارى دانش آموزانش با كشت و زرع و تهيه و فروش مصنوعات هنرى از سوى شاگردانش، به تهيه يك سايت رايانه با ۱۰دستگاه رايانه موفق شد، خاطرنشان مى سازد كه آموزش و پرورش نيز به ميزان اندكى در تهيه بودجه راه اندازى سايت مزبور، مشاركت جسته و ذى سهم شده است. اما معلمان ديگرى با گزارش اينكه آموزش و پرورش طرح راه اندازى پژوهشكده دانش آموزى آنها را كه يك سوم هزينه آن را افراد خير تقبل كرده بودند، نپذيرفته يا پس از نشر مجله علوم براى دانش آموزان، اداره حاضر نشده است هزينه معلمانى را كه متقبل هزينه هاى نشر آن شدند، پرداخت كند، با گله مندى بسيارى، از ناتوانى هاى مالى آموزش و پرورش ياد كرده اند.

يكى ازدبيران، خاطرنشان ساخته است او با همكارى آموزش و پرورش و يك شركت بين المللى دست به راه اندازى جشنواره گرافيك در سطح دانش آموزان شهرش زد، اما هنگام دادن جايزه به افراد برتر انتخاب شده، آموزش و پرورش از ادامه همكارى، انصراف داد.در اين ميان، برخى از معلمان نوآور كوشيده اند تا با بردن رايانه قابل حمل خود در سر كلاس، تهيه لوح هاى فشرده مورد نياز، تقاضا از شاگردان براى آوردن رايانه هاى شخصى شان به مدرسه، تهيه ابزارهاى آزمايشگاهى به صورت دست ساز (مانند تهيه مولاژ با گل)، يا جمع كردن پول و تهيه برخى از لوازم آزمايشگاهى، تا حد امكان براى رفع مشكل فقدان وسايل كمك آموزشى مورد نياز كلاسشان برآيند.

عدم موافقت آموزش و پرورش براى تشكيل كلاس براى ارتقاى علمى دبيران ناحيه، مصداق ديگرى از موارد پيش گفته به شمار مى آيد.

معلمان و اولياى اجرايى - آموزشى نوآور، در فراز ديگرى به مسائلى درباره ادارات آموزش و پرورش پرداخته و از روحيه محافظه كارانه حاكم بر ادارات مزبور ياد كرده اند. يكى از معلمان دينى كه با هنر فيلمسازى آشنا بوده است، براى تفهيم هر چه بهتر درس برهان نظم، فيلمى در اين باره ساخته بود كه نمايش آن با مخالفت برخى از مسؤولان ادارى استانشان، مواجه شده بود.

معلمان ديگرى از تشويق دانش آموزانشان به پژوهش در مسائل اجتماعى اطرافشان ياد كرده بودند، اما به دليل حساسيت برانگيز بودن پژوهشهاى انسانى -اجتماعى، كار آنان از سوى اداره آموزش و پرورش با ديده تأييد نگريسته نشده بود.نقد عدم فهم نوآوريهاى آموزشى از سوى بسيارى از مسؤولان ادارات آموزش و پرورش، موضوع ديگرى است كه در بيانات نوآوران آموزشى به ميزان قابل تأملى، ملاحظه مى شود.يكى از نوآوران آموزشى كه به تنهايى به تهيه ۳۰۰ابزار آزمايشگاهى نايل شده بود، در گزارش خويش خاطرنشان مى كند، وى با وجود ديدارهايى كه با مقام وزارت آموزش و پرورش و برخى از ديگر مسؤولان ارشد اين وزارتخانه داشته است و آنان را در جريان نوآوريهاى آموزشى خود قرار داده است، حمايتى از سوى آنان دريافت نشده است.معلم ديگرى با بيان اينكه وى براى تفهيم بهتر مطالب درسى به دانش آموزانش، به ساخت يك تلسكوپ بازتابى، تهيه اسلايدهاى نجومى، فراهم سازى وسايل كمك آموزشى رياضى و نظاير آنها دست زده است، در برابر تمامى زحماتش، تنها يك لوح تقدير از اولياى امور آموزش و پرورش دريافت داشته است.انعطاف ناپذير بودن قوانين خشك اداره، توجه بيشتر ادارات آموزش و پرورش به مديران تا معلمان، عدم توزيع برابر امكانات آموزشى بين مدارس و نظاير آنها، از ديگر اظهارنظرهاى معلمان و اولياى امور اجرايى - آموزشى نوآور بوده است كه در جريان مصاحبه هايشان به طرح آنها، پرداخته اند.

مديران مدارس

معلمان نوآور، در برخورد خويش بامديران مدارس، در حد بسيار كمى از مديران مدارسشان رضايت داشته و در اكثر قريب به اتفاق موارد از ناهمراهى وى باخودشان سخن گفته اند. مشكلات مالى كه دست مديران مدارس را در اغلب موارد بسته اند، عدم فهم مسأله نوآوريهاى آموزشى و فراتر از اين مسائل و مقابله مديران مدارس با معلمان نوآور، از موارد مهمى هستند كه افراد نوآور، متذكر آن شده اند.

برخى از معلمان مبتكر و خلاق با بيان اينكه آنها به دليل عدم حمايت مالى مدير مدرسه از آنان، مجبور به تهيه نرم افزار يا ابزارهاى آموزشى مورد نياز با هزينه شخصى خويش شده اند يا هزينه تردد شاگردانشان را به مراكز علمى مورد بازديد، از جيب خودشان پرداخته اند، از محدوديتهاى مالى مدارسشان، ياد كرده اند.

معلمان ديگرى از عدم فهم نوآوريهاى آموزشى توسط مديران مدارس خود سخن به ميان آورده اند. مخالفت مدير مدرسه با «جلسات بارش ذهنى (كه بالطبع با قدرى سر و صدا توأم است)»، «برگزارى كلاس درس با رويكرد آموزش فعال»، «خنديدن، شوخى كردن وشعر خواندن در كلاس درس»، «آزاد نهادن شاگردان در كلاس (كه قدرى شلوغى كلاس را به همراه خواهد داشت)»، «تلاش براى شاد بودن شاگردان در كلاس درس» و «رفتن دانش آموزان براى بازديدهاى بيرون از مدرسه»، از جمله مواردى است كه بعضى از افراد نوآور، در جريان مصاحبه خود بدان اشاره داشته اند.افراد نوآور ديگرى با اشاره به توجه بيشتر مديران به معلمان غيرنوآور، كميت گرايى تام و تمام مديران، بى عنايتى به ابتكارهاى انجام گرفته از سوى معلمان و مسائلى مانند بى توجهى به خدمات فوق برنامه معلمانى كه گاه براى تدريس بهتر درس، دست به سفر و بازديد از منطقه مورد نظر (مانند رفتن به بندر ماهشهر يا كوير براى ارائه عينى تر و دقيق تر درس جغرافيا) زده يا از مباحث علمى مورد نظر با امكانات شخصى خويش (مانند فيلمبردارى با دوربين شخصى خود) گزارش تهيه كرده و آن را در اختيار مدرسه قرار داده، ياد كرده اند و از مشكلات مزبور به عنوان عواملى كه آنها را در گسترش نوآوريهاى آموزشى شان باز داشته است، سخن گفته اند.مقابله با نوآوران آموزشى، موضوع ديگرى است كه برخى از نوآوران درباره خويش با مديريت مدرسه از آن سخن گفته اند.يكى از معلمان نوآور، با اشاره به استدلال مديرمدرسه مبنى بر اين كه تهيه ماكت در درسهاى موردنظر، آموزشگاه را به بى نظمى مى كشد، مانع انجام اين كار شده و دبير ديگرى با يادآورى اين كه مدير مدرسه، دستور بيرون ريختن ماكتهاى تهيه شده ازسوى وى و كلاسش را داده است، از عدم فهم نوآورى در آموزش، ازطرف مسؤولان مدرسه شان ياد كرده اند. اما فراتر از اين موارد، تعدادى از مديران در برخورد با معلمان نوآور، مثلاً ضمن مخالفت با بيرون بردن دانش آموزان براى بازديد خطاب به آنها، بيان داشته اند: «مگر شما سازمان گردشگرى تشكيل داده ايد؟» يا در برخورد با نمايش فيلم توسط دبيران نوانديش خود در كلاس درس، به آنها بيان داشته اند: «شما با اين بهانه مى خواهيد در كلاس خودتان بخوابيد!»

دبير ديگرى كه براى افزايش انگيزه دانش آموزانش در كلاس درس، با برگزارى جشن به زبان انگليسى، آنها را تشويق به صحبت كردن به زبان انگليسى مى كرد، در گزارش خويش يادآور شده است كه مدير مدرسه، از كار او به عنوان وقت تلف كنى يادكرده است.

تحقير معلمان نوآور در اشكال مختلف، واقعيت ديگرى در عرصه عدم شناخت نوآورى و افراد نوآور است كه برخى از نوآورترين معلمان به گزارش آن پرداخته اند.

گاهى شدت مقابله مديران با نوآوران آموزشى در حدى است كه با وجود برنده شدن معلمان موردنظر در جشنواره تدريس برتر، در جريان ارائه كار آنها در سطح منطقه، براى معلمان و دبيران ديگر، مخالفت و كارشكنى مى كنند.

برخوردهاى سياسى محافظه كارانه، مشكل ديگرى است كه برخى از نوآوران يادآور شده اند. برخى از معلمان نوآور در تلاش براى ادغام درس و جامعه، خاصه در درسهاى انسانى _ اجتماعى، شاگردانشان را تشويق به تحقيق و پژوهش مى كنند. اما حساسيت مسائل پيش گفته در محيط سياسى ايران، گاهى سبب مى شود كه ادارات آموزش و پرورش با زدن برچسب اغراض سياسى پشت سر تحقيق، معلمان و احياناً شاگردانشان را به اداى توضيحات لازمه فرابخوانند.

همكاران

معلمان نوآور در توصيف واكنش همكارانشان نسبت به نوآوريهاى آموزشى آنان، در غالب موارد از زاويه ديدى منفى به ارزيابى واكنش همكاران خود پرداخته اند.

اگر از معلمانى كه براى «تك ماندن» حاضر به انتقال تجربياتشان به ديگرمعلمان نيستند، بگذريم، دبيران نوآور يادآور شده اند كه اغلب همكاران آنها، روش جزوه گويى را در كلاسهايشان ترجيح مى دهند و درتأييد كارخويش، از كار معلمان نوآور با عناوينى مانند «مسخره بازى درآوردن سركلاس»، «دلقك بازى به جاى درس دادن» و «گذراندن وقت كلاس به شوخى و خنده به جاى درس دادن»، ياد مى كنند.

معلمان ديگرى خاطرنشان كرده اند كه همكاران آنها، روى آنان اسم تمسخرآميزى گذاشته اند و از آنها در جمع خويش، با اسم مزبور يادمى كنند.

گروهى از معلمان نوآور هم خاطرنشان ساخته اند، همكاران آنها در برخورد با نوآوريهاى آنان، دچار حسادت شده، با دروغ پراكنى و شايعه سازيهايشان، حسادت خويش را نسبت به همكاران نوآور و نوانديششان، نشان مى دهند.

بنابراين در يك جمع بندى اجمالى مى توان بيان كرد گاهى معلمان نوآور، نه فقط خود را از سوى سازمان، مناطق و نواحى آموزشى آموزش و پرورش در تهديد مى بينند، بلكه فضاى مدرسه را نيز كه با واكنشهاى مدير و ديگر معلمان، فضايى نامساعد وخصمانه براى آنها فراهم آورده است، براى خود فضايى دشوار مى يابند.

اولياى دانش آموزان

اگرچه برخى از اولياى نوانديش دانش آموزان، نوآورى آموزشى معلمان نوآور را با ديده احترام و تكريم مى نگرند، اما در جمع اوليا نيز، افراد زيادى هستند كه به علت عدم آشنايى با نوآوريهاى آموزشى و برخوردارى از روحيات محافظه كارانه، هرگونه تغيير در جريان آموزش سنتى را خطرى جدى ارزيابى كرده و به مقابله با آن برمى خيزند.

توجه اوليا به نمره به مثابه برآيند نهايى آموزش، مخالفت برخى از اوليا با يادگيرى تعاونى (با اين تصور كه معلم با پيشه كردن اين كار مى خواهد از زير مسؤوليتش شانه خالى كند)، عدم پذيرش بعضى از والدين در ارائه موضوعها و مفاهيم درسى مطرح شده ازسوى فرزندانشان به صورت نقاشى، نفى تهيه تابلوهاى تخيلى ازسوى شاگردان و اصرار بر ترسيم نقاشيهاى منطبق با واقع گرايى، ممانعت اوليا از تكميل بريده روزنامه يا متنهاى مكتوب براى انشاء و مخالفت جدى برخى ازاوليا در زمينه نمايش فيلم به زبان اصلى در كلاس درس زبان (با اين تصور كه معلم با اين كار مى خواهد در كلاس درس استراحت كند)، بيانگر قسمتى از مخالفتهاى والدين، در مواجهه با معلمان نوآور فرزندشان است.

در فراز ديگرى از مخالفت اوليا با معلمان نوآور، بعضى از آنان، انجام پژوهشهاى ميدانى براى فرزندشان را مناسب ارزيابى نكرده، براين اعتقاد بوده اند فرزندانشان درجريان تحقيق ممكن است به جاهايى بروند كه نبايند بروند. به شكل مشابهى برخى از اوليا با طرح مخاطرات برنامه ها و سفرهاى خارج از مدرسه، حاضر به قبول همراهى فرزندشان در برنامه هاى پيش گفته، نمى شدند.

دانش آموزان

با وجود آن كه جوانان به دليل روحيه جوانى كه از آن برخوردارند، به نوگرايى و تحول گرايى علاقه نشان مى دهند، اما برخى از دانش آموزان در برخورد با طرحهاى تازه معلمانشان، به ترديد افتاده، دست به مخالفت با روشهاى تدريس نوين معلمانشان زده و خواستار تدريس معلمان به شيوه هاى سنتى (مانند كنار نهادن آموزش فعال و پيشه كردن بيان نكات كنكورى يا نمايش ندادن فيلم به زبان اصلى در درس زبان)، شده اند.

اما درمجموع مخالفت همكاران آموزشى معلمان نوآور، درقياس با مخالفت اوليا، بيشتر و مخالفت دانش آموزان در قياس با مخالفت همكاران آموزشى معلمان نوآور، كمتر گزارش شده است.

بنابراين در يك جمع بندى اجمالى، مى توان نتيجه گرفت، اگرچه وجود جمعى از معلمان و اولياى آموزشى مبدع، مبتكر و خلاق، سرآغاز مبارك و ميمونى براى گسترش نوآوريهاى آموزشى در كلان نظام آموزش و پرورش به شمار مى رود، اما به نظر مى رسد، اين مسأله به تنهايى به تحقق نوآوريهاى آموزشى در سازمان آموزش و پرورش نمى انجامد و درصورت بسته نگرى و عدم انعطاف پذيرى اولياى سازمان و مناطق آموزشى آموزش و پرورش، نه تنها به نوآوريهاى دبيران و اولياى آموزشى نوانديش وقعى گذاشته نخواهدشد، بلكه با مقاومت در برابر آنها و احياناً نفى و انكار طراحان آن، موجبات فرسايش و خستگى افراد نوآور را فراهم آورده، آنان را در ادامه راه نوآور و خلاقشان، با ترديد مواجه مى كند.از اين رو، شايد يكى از اساسى ترين اقدامهاى ممكن براى سوق دادن نظام آموزشى به سمت و سوى نوآورى، در درجه اول اهميت، سرمايه گذارى براى ترويج نوآورى در داخل سازمان آموزش و پرورش و در درجه دوم اهميت، در مناطق آموزشى آن باشد. زيرا در اين صورت، مديريتى كه با خلاقيت و نوآورى آشنا بوده، از اهميت و ارزش وافر افراد نوآور در سطح جامعه و خاصه آموزش و پرورش، آگاه است و در سطح سازمان آموزشى، حامى نوآوريهاى نوآوران آموزشى خواهدشد، نوآوريهايى كه به طور طبيعى از دانش آموزان گرفته تا اولياى آنها و از همكاران معلم سنتى آنها گرفته تا مديران سنتى مدارس، در برابر آنها جبهه گيرى خواهندكرد.اما اگر مديران سازمان و مناطق آموزشى با نوآوريهاى آموزشى آشنا نبوده، براى آنها ارزشى قايل نباشند، آنگاه آنان نيز به صف كسانى كه در برابر تحول آفرينى نوآفرينان به هراس و مقاومت افتاده اند، پيوسته و ادامه راه را چنان برآنان سد و دشوار خواهندساخت كه معلمان و اولياى آموزشى نوآور از نوآوريهايشان پشيمان شده، با ترك آنها و يا اساساً ترك نهاد آموزش و پرورش، درصدد رهايى بخشيدن خود از شرايط دشوارى كه فراروى آنها پديد آمده است، برخواهندآمد.