کودک و مدرسه

کودکان و نوجوانان سرمايه‌هاي جامعه مي‌باشند و سلامت روح و جسم آنها تضمين کننده سلامت جامعه آينده است. بنابراين مسايل آنان از جمله مسايلي است که بايد به آنها توجه کافي مبذول داشت. لذا توجه جدي به محيط خانواده و مدرسه که نقش بسزايي در تکوين شخصيت دانش‌آموزان دارند، ضرورتي انکارناپذير است. مطلبي که در پي مي‌آيد خانواده و مدرسه را به عنوان مهم‌ترين نهاد تأثيرگذار در شکل‌گيري شخصيتي دانش‌آموزان مورد بررسي قرار مي‌دهد.

خانواده ، اولين کانال شخصيت ساز فرد

با توجه به اينکه اولين محيطي که کودک با آن در ارتباط است خانواده مي‌باشد، لذا محيط خانواده عامل مؤثر در تکوين و تحول شخصيت کودک است و حکم کانالي را دارد که بوسيله آن ، کودک با فرهنگ اجتماع خود مانوس مي‌شود و عادات و عواطفي را در او ايجاد مي‌کند که شخصيت او را تحت تاثير قرار مي‌دهد. بطور کلي طرز تفکر والدين يا ساير اعضاي خانواده به هر شکلي که باشد کم و بيش در فرزندان آنها تاثير مي‌گذارد. يکي از روان‌شناسان معتقد است: کودکي که در محيط خانوادگي خود پدر و مادر دلسوز و متعهدي ندارد، طبعا احساس عدم تعهد نموده و سعي مي‌کند خود را حتي‌المقدور از کانون خانوادگي دور ساخته و هويت گمشده خود را در محيط بيرون از خانه بيابد.

مدرسه ، کانال ثاني

پس از خانواده ، مدرسه نقش بسيار مهمي در زندگي اجتماعي کودک و نوجوان بر عهده دارد و از عوامل مهم تربيتي و سازنده معيارها و ارزش‌هاي ذهني و تفکر و راه و روش کودکان و نوجوانان در جامعه به شمار مي‌رود، زيرا دانش‌آموز بيشتر اوقات زنده و فعال خود را در مدرسه مي‌گذراند و حال اگر مدرسه نتواند به وظايف تربيتي و پرورشي خود عمل کند يکي از عوامل انحراف و بزهکاري محسوب مي‌گردد. تجارب طفل در مدرسه همراه با تجارب او در محيط خانوادگي شکل دهنده شخصيت و منش کودک است.

امروزه مسئله بزهکاري اطفال و نوجوانان به صورت يکي از حادترين و پيچيده‌ترين مسائل اجتماعي جوامع مختلف انساني درآمده است، هر چند وقوع جرائم ، پديده‌اي نوظهور در اجتماع بشري تلقي نمي‌شود. پيدايش جوامع و ارتکاب جرم با يکديگر قرين و همزاد بوده‌اند، اما از آغاز پيدايش جوامع تا به امروز شايد هيچ‌گاه آدمي تا بدين حد با معضلي به نام بزهکاري ، در جامعه خويش مواجه نبوده است و هنگامي که اين معضل در ميان اطفال و نوجوانان امروز که سازندگان اجتماع فردا هستند ريشه مي‌دواند، موجب نگراني و بيم بيشتر مي‌شود. لذا اين مشکل توجه و حساسيت بيشتري را براي يافتن راه‌حل‌هاي مناسب مي‌طلبد.


اين روانشناس مي‌گويد: از آنجا که همواره ، پيشگيري مقدم بر درمان است، بايد ابتدا به بررسي و شناسايي علل بزهکاري پرداخت. سپس آنها را ريشه‌کن ساخت. نکته ديگري که به صورت خاص با جامعه ما مربوط است. ساختار جمعيت کشور مي‌باشد. کشور ما از نظر ساختار جمعيتي ، دومين کشور جوان جهان مي‌باشد. صرف جوان بودن با وقوع جرم و بزه مرتبط مي‌باشد که آن را به عواملي مانند فقدان تجربه ، هيجان‌خواهي و عدم رشد ذهني کافي جوان نسبت مي‌دهند.

جامعه و رفتار اجتماعي فرد

به عقيده جامعه شناسان ، انسان از هنگام تولد در شبکه‌اي از روابط متقابل اجتماعي قرار مي‌گيرد و از ميان کنش‌هاي متقابلي که با ديگران دارد، ميراث جامعه را به خود جذب کرده، هيئتي اجتماعي مي‌يابد و در تمامي مدت حيات خود در اين شبکه روابط متقابل ، به فراخور دگرگوني اين روابط دگرگون مي‌شود و همواره از جامعه سرمشق مي‌گيرد. بدون تأثير محيط بيروني تامين‌ نيازهاي مادي و معنوي براي انسان امکان پذير نيست. شخصيت انسان امري ثابت و مادرزاد نيست و شکل‌گيري آن ناشي از نقش‌هايي است که جامعه در برابر فرد ايفا مي‌کند و نقش‌هايي که بر عهده وي مي‌گذارد.

علل و بزهکاري نوجوانان و جوانان

در خصوص تقسيم‌بندي علل و عوامل بزهکاري مي‌توان گفت علل بزهکاري شامل دو گروه است. عوامل بزه زاي شخصي شامل: علت‌هايي غيرارثي و اختلالات رواني و علل اجتماعي بزهکاري که شامل شرايط خانوادگي ، محيط آموزشي ، نقش همسالان و وضعيت اقتصادي- اجتماعي مي‌شود. شرايط خانوادگي نظير از هم گسيختگي ، اعتياد ، سابقه محکوميت و تعدد زوجات.

انواع جرائم ارتکابي نوجوانان و جوانان

  • جرائم بر ضد اشخاص: همانند اعمال منافي عفت ، ايراد ضرب و جرح عمدي و يا غيرعمدي.
  • جرائم بر ضد اموال: ميزان و نوع آن در هر اجتماع نسبت به اجتماع ديگر متفاوت مي‌باشد. به طور کلي تعداد سرقت کودکان و نوجوانان نسبت به ساير جوامع اطفال به انداز‌ه‌اي زياد است که مي‌توان حتي مبحث جرايم کودکان و نوجوانان را به سرقت‌هاي ارتکابي آنان اختصاص داد.
  • جرائم بر ضد نظم عمومي جامعه: هر اجتماعي طبق آداب ، سنن ، رسوم ، معتقدات اخلاقي و ديني ، وضع اجتماعي ، اقتصادي و سياسي داراي اصول و قواعدي است و اگر فردي از افراد جامعه ، اصول و قواعد مزبور را رعايت نکند و بخواهد نظم عمومي جامعه را مختل نمايد مجرم محسوب مي‌شود و تحت تعقيب و مجازات قرار مي‌گيرد. از جمله اين اعمال عبارتند از: اعتياد به مواد مخدر و توزيع آن ، ولگردي ، گدايي و جرايم منکراتي.

تحقيقات نشان مي‌دهد که بين شکست تحصيلي ، فرار از منزل و مدرسه و ميزان آسيب‌هاي اجتماعي رابطه معناداري وجود دارد و دانش‌آموزاني که در يکي از مقاطع تحصيلي با شکست مواجه شده‌اند، شانس آنها براي موفقيت‌هاي بعدي زندگي کاهش مي‌يابد و معمولا افراد شکست خورده و ناکام شده مدرسه ، به افراد بيکار و باطل جامعه مبدل مي‌شوند و درصد احتمال روي آوردن اين افراد به بزه زياد مي‌باشد.

عوامل خطرساز رفتارهاي مساله ساز

  • رفتار سوء مصرف مواد.
  • بزهکاري.
  • بارداري طي دوره نوجواني.
  • ترک تحصيل.
  • شکست تحصيلي در دوره دبستان و راهنمايي.
  • فقدان تعهد نسبت به مدرسه.
  • بدرفتاري در مدرسه.
  • فرار از مدرسه.
  • جابجايي مدرسه که دانش‌آموز به دليل عدم تطابق خود با محيط جديد به سمت انجام بزه کشيده مي‌شود.
  • تنبيه نمودن که ۹۵ درصد مي‌تواند قضاوت نمود که کساني که در معرض تنبيه قرار مي‌گيرند زودتر به طرف رفتارهاي خطرآفرين سوق داده مي‌شوند.
  • عدم وجود رابطه عاطفي و برخوردهاي شکننده و شکست زا ، کودک را به سمت سقوط سوق مي‌دهد و اين سقوط مترادف است با بزهکاري.

در ارتباط با عامل از هم گسيختگي خانواده مي‌توان گفت که نوجواناني که با يک والد حمايت‌کننده زندگي مي‌کنند در مقايسه با کودکاني که با هر دو والد که دائما باهم در نزاع هستند زندگي مي‌کنند، از آرامش بيشتري برخوردار هستند. اين نوجوانان کمتر به طرف بزهکاري مي‌روند. بنابراين مي‌توان به عوامل همچون تنش خانواده ، شرايط اقتصادي- اجتماعي ، روابط معيوب عاطفي ، طرد و عدم پذيرش به عنوان زمينه‌سازهاي بزهکاري اشاره نمود.

پيشنهادات

  • تثبيت يک برنامه ايمن براي آموزش مهارت‌ها به دانش‌آموزان.
  • القاء و آماده نمودن زمينه مناسب براي آموزش خلاق.
  • تثبيت برنامه‌هاي کارآموزي و آموزش حرفه‌اي براساس علايق و استعدادها.
  • ايجاد و تقويت روشهاي يادگيري مشارکتي.
  • آموزش به والدين جهت جلب اعتماد نوجوان.
  • افزايش احساس تعلق بين مدرسه و خانواده.

اين موارد از راهکارهايي به شمار مي‌روند که در صورت به کارگيري آنها مي‌توان از بروز بسياري از آسيب‌هاي اجتماعي جلوگيري نمود و زمينه‌هاي رشد و ارتقاي تربيتي فرزندان را فراهم کرد.